وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع و پنل کاربری

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

تصديق و اعتقاد به معناى گزاره

تصديق و اعتقاد به معناى گزاره

آگاهى بر پايه‌ى تصديق و برترى‌دادن وقوع و پيدايى واقعيتى‌ست. مراد از شناخت تصديقى، فهم صدق يا كذب يك قضيه است.

اين شناخت، امرى متمايز از تقليد، ظن و گمان، اطمينان، علم عادى، جزم، يقين، اعتقاد، اذعان، اخبار و اظهار و دلسپردن به معلوم و اعتقاد ( تصديق ) آن مى‌باشد. تمامى اين امور حالتى روانشناختى و همچون فهم و ادراك، امرى شخصى‌ست. تمامى اين مراتب، تشكيكى‌ست و شدت و ضعف مى‌پذيرد. يقين، جزم مضاعف و برخوردار از دو ثبوت و استوارى‌ست: يكى جزم به اثبات قضيه و ديگرى جزم به سلب قضيه.

با عينيت علم با وجود و ظهور، و تشكيكى‌بودن مراتب ظهور، علم داراى مرتبه و تعين و چندساحتى مى‌گردد. ملاك صدق گزاره‌ها شناور است و در هر ساحتى هماهنگ و متلائم با علم آن مرتبه و مسانخ با آن مى‌باشد.

وهم كه طرف مخالف گزاره را برترى مى‌دهد و شكّ كه نه اصل گزاره و نه خلاف آن، هيچ‌يك برترى داده نمى‌شود، از اقسام ناآگاهى و جهل است.

گزاره‌هاى بى‌معنا و كاذب نيز گزاره‌هاى بريده از واقعيت و فاقد واقعيت عينى‌ست. بعضى از گزاره‌هاى ذهنى، نسبت‌ها و رابط ذهن با خودند كه البته در اين صورت، خود ذهن به عنوان پديده‌اى عينى واقعيت آن‌هاست.

تصديق، ايقاع و انشاى حكم است. اين فعل درونى با شهود ادراك مى‌شود و به آن اطلاق ايمان و عقيده مى‌گردد. حكم، اذعان عقل عملى و تسليم و باور ذهنى و دلسپردن به‌طور ارادى‌ست كه مى‌تواند با آلودگى و سركشى، مورد پذيرش و تسليم قرار نگيرد و انكار شود و به تصديق و ايمان و به عقيده نرسد. برخلاف ادراك كه در محدوده‌ى عقل نظرى‌ست.

ادراك با حصول مقدمات، امرى قهرى‌ست نه ارادى. تصديق، شرط ايمان است. در ايمان، افزون بر تصديق، سازه‌ى اذعان و اعتقاد باطنى نيز در آن است.

تصديق، رسالت فلسفه و نظام قضاياست كه با شناخت واقعيت‌ها به حكم و تصديق به آن‌ها از طريق برهان عقلى مى‌رسد.

كسى برخوردار از علم و آگاهى حقيقى‌ست كه توانمندى تصديق دارد و داشته‌ها و يافته‌هاى و ربط‌ها و وصل‌هاى خويش و مغزاى زيسته‌ى علمى و معناى گزاره‌هاى ذهنى و حكمت قلبى خود را با انشاى خويش و به‌طور افاضى و از نظرگاه خود ظهور دهد.

شناخت تصديقى و اعتقاد درست به كمال نفس مى‌انجامد. بعدتر خواهيم گفت كه نفس، تعين هر چيزى را كه مى‌داند و به آن توجه مى‌كند، به خود مى‌گيرد و همان مى‌شود كه مى‌داند و باور دارد.

اهميت نظام قضايا چنان است كه مى‌شود گفت حيات هر ذهن همان نظام گزاره‌هاى آن است كه با تصديق و ايمان، حيات ابدى را مى‌سازد.

چنان‌كه خواهيم گفت حيات علمى بالاتر از حيات ذهنى، و حيات معرفتى و انكشافى و شهودى، بالاتر از حيات علمى، و حيات حقيقى و وجودى نيز برتر از همه است و نبايد ميان اين مراتبِ آگاهى خلط كرد.

ذهن، عملكرد و آثار و احكام خود را بر اساس محتواى كلى مغز يا نظام مفهومى عقل يا اطلاعات و حقايق واردشده به قلب، ساماندهى و تنظيم مى‌كند و بر اساس آن آگاهى‌ها ـ چنانچه با وى متناسب و براى او خير، مطلوب و موجب رستگارى باشد ـ حيات و عملكرد شادى‌بخش و خرسندساز مى‌يابد.

اهميت نظام ادراكى، فراگيرى و خلاق ذهن وقتى خود را نشان مى‌دهد كه توجه شود ذهن به هر ظهور كه قرب و مباشرت و انس و ربط پيدا كند و از آن آگاهى بگيرد، چهره و تعين همان را در خود خلق مى‌كند و همان چهره وجه او مى‌گردد و با آن وجه مى‌تواند نازل شود يا صعود كند. اين وجه نيز از ذهن گرفته و در جايى زايل نمى‌شود و از بين نمى رود. هر چيزى به ذهن آدمى يا قلب وى بنشيند، از او جداناپذير و براى او ابدى مى‌شود.

آنچه از خود انسان به عنوان « من » با درك شهودى يافت مى‌شود، يك فعل و تعين و يك چهره‌ى ذهن يا قلب است، نه خود نفس با تماميت آن و همين فعل نيز از او جدا نمى‌شود. هم ذهن و هم دستگاه ادراكى قلب باطنى انسان مى‌تواند بى‌نهايت چهره به خود بگيرد بدون آن‌كه چيزى از آن خارج شود؛ همان‌طور كه چيزى نيز به ذهن و به قلب از آن جهت كه ذهن و يا قلب است داخل نمى‌شود و نظام تبديل و تبدلات تا بى‌نهايت تشكل و چهره با اراده و انشاى ذهن و قلب بر آن حاكم است.

مفاهيم اگر داراى معنا و واقعيت درست و در نظام مفهومى باشد كه تعاملى پيچيده با مفاهيم عاطفى دارد، مى‌تواند در ساختارى سالم، قضيه‌هاى صادق را شكل ببخشد؛ قضيه‌هايى كه دستگاه استنتاج و توليد علم را دارد و با دليل و برهان و تماميت همراه مى‌باشد.

در اين نظام، منطق قضايا نگاه به ظاهر پديده‌هاى هستى براى شناخت آن‌ها دارد، نه بر ذات يا ماهيت آن‌ها كه قضاياى حملى منطق قديم بر اساس نظريه‌ى مقولات ( محمولات ) ده‌گانه و مفاهيم ماهوى ادعا داشته كه ناظر به آن‌ها بوده است. ماهيت همانند عدم چيزى نيست تا در عينيت و خارجيت و آگاهى و ذهن دخالت و تصرفى داشته باشد.

صادق خادمی وب‌سایت
صادق خادمی | متولد 1356 | نویسنده کتاب آگاهی و انسان الاهی | سی سال سابقه تحصیل و تحقیق در حوزه فقه، فلسفه و عرفان | فوق لیسانس فلسفه و کلام اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *