حافظه
حافظه
حافظه كار حفظ و نگهدارى و به يادآورى و دسترسى به علم و اطلاعات و تمامى ادراكات و معانى و مفاهيم و نيز قضايا و تصديقات را بر عهده دارد و هم نگهدارنده و هم به يادآورنده است.
قوت و توانمندى حافظه نقش كليدى و مؤثرى در عملكردهاى مغز و آگاهىبخشى دارد.
حافظه مىتواند مادى يا مجرد باشد. ماديت يا تجرد امرى اشتدادى و تدريجى و نسبىست. هرچه صفا و لطافت مادهى حافظه بيشتر باشد، توان نگهدارى و به يادآورى آن افزون مىگردد. حافظهى مجرد، قوىترين و محكمترين حافظهى صادق است. با توجه به سير مادهمحور جوامع فعلى، حافظهى تجردى بهندرت يافت مىشود و حافظهى مادى نيز با توجه به سير انحرافى و افقى غالب بهطور فراوان، حافظهاى كاذب است.
حافظه براى تمامى اقسام علم حضورى غير از شهود دل لازم است كه در فصل دوم از تفاوت آن با حافظه خواهيم گفت. ضعف آن، حتى دسترسى به دادههاى علم انفجارى و شفافيت نفسى را دچار اختلال و كاستى مىگرداند و آن شهود و علم را بسيط و غيرقابل توجه و التفات مىگرداند و فاعل شناسا با آنكه علم يافته و دانا شده است، با ضعف حافظه، توجه دوم را ندارد تا به آگاهى منجر شود و نمىداند كه چه دانستههايى را مىداند و با وجود علم، فروغ علم به او نمىرسد و ناآگاه مىماند.
حافظه و توجه، منحصر به ذهن نيست و تمامى بدن و نيز محيط اطراف و نيز تمامى پايگاههاى داده و ميراث علمى گذشته را اعم از مكتوب و ديجيتال، شامل مىشود.
با توجه به قلمروى گستردهى حافظه، رجوع به ميراث گذشتگان و دادههاى دانشيان پيشين و گزارههاى مربوط به علوم كه بهنحوى توسط ديگرى تبيين شده يا انشاى آگاهىهايى كه داراى پيشينه است در حالت بىخبرى و عدم اطلاع از تاريخ علم كه بهمثابه خطاى در حافظه است، رجوع به معلومات عمومى و حافظهى جمعى و تاريخ علم بهگونهى ابزارىست و توليد علم به شمار نمىرود. توليد علم حافظهمحور و مبتنى بر معلومات نمىباشد.
مغز مىتواند حافظهى كاذب بسازد. حافظه در مرحلهى رمزگردانى، اطلاعات و آگاهىهاى كسبشده را پس از رمزگذارى، سپردهگذارى مىكند. سپس با اندوزش، آنها را حفظ و نگهدارى مىكند و در بازيابى به فراخوانى سپردهها مىپردازد. احتمال اختلال در كاربست هريك از اين مراحل و در نتيجه خطاى حافظه مىرود. از اين رو دادههاى حافظه نياز به ارزيابى و سنجه دارد.
افزون بر اين، محيطزيست آدمى و نحوهى زندگى او، حافظهاى از آگاهى مىسازد كه به عنوان پيشفرض در تمامى آگاهىها، قضاوتها و داورىهاى فرد دخالت مىكند و نوع نگاه او به هر رخدادى را دستكارى مىكند. براى نمونه، فرد مبتلا به فقر، هر چيزى حتى شادى ديگران را با عينك فقر خويش داورى مىكند و فرد مبتلا به اتراف و خوشگذرانى آن را با محك اين خلق و خوى زيستى خود به قضاوت مىنشيند. نحوهى زندگى هركسى بخشى از حافظهى علمى و پيشفرضى از پيشفرضهاى وى در داورىست.
سلامت حافظه بهخصوص با تأمين خواب درست، بهموقع و به اندازهى نياز ارتباط معنادارى دارد. خوابهاى طولانىمدت و پيوسته يا اختلال در خواب و خواب اندك و نيز مصرف غذاهاى نامناسب بهخصوص چربى، به ضعف حافظه منجر مىگردد.