اعتبار گزارههاى ذهنى
اعتبار گزارههاى ذهنى
مفهومِ انديشارى و ذهنى همانند تجربه و استقرا برخوردار از نما و سطح و واقعيت آنهم بهگونهى ذهنى و در ساختار محدود مفاهيم و ذهن جستوجوگر است و به عمق واقعيت و نيز به حقيقت دسترسى ندارد و بايد در پشت و وراى آن از طريق ادراك ذهنى و علم نفسى يا عقل قدسى به سمت دانش رو آورد.
در محدودهى مفهوم ذهنى، مفهوم مىتواند جانشين ادراك حسى يا شهودى شود در صورتىكه سِمت جانشينى و نيز ذهنىبودن آن لحاظ شود و به اشتباه جايگزين آنها يا واقعيت بيرونى نگردد.
معرفت و علم با فن و دانش ابزارى و اطلاعاتى و معلومات داراى دو شخصيت متمايزند. آنچه ريشهى شخصيت و منش انسان و محتواى معنوى و اساس فيروزى و رستگارى آدمىست، علم توليدى، معرفت و شهود باطنىست كه غير از فنون صورى و ظاهرىست كه از سنخ مفاهيم ذهنى و گزارهها يا ادراكات حسى مىباشند.
نظام گزارهها نقش اعدادى و آلى در برشدن و نمايافتن آگاهى دارد كه محتواى ذهن مادىست. در صورت تقارن ذهن با شىء عينى و اراده براى فهم آن، اولويت التفات و تحليل آن چيز براى مغز تعين مىيابد و آگاهى از سيگنالهاى بيرونى و نيز با مراجعه به درون نظام گزارهاىِ ذهن توجه مىگيرد و مفهوم و گزارههاى ذهنى را مىسازد. اين آگاهىها در ذهن مادى از سنخ ماده و فيزيك است. فنون مبتنى بر نظام گزارهها زمينهاى براى گذر از ساحت فيزيكى ذهن و علم و پديدارشدن سكوى قلب باطنى و حكمت نورى و برشدن به كمالات معنوى و معرفت ربوبى و ايمانى و براى برشدن به حكمت و معرفت غيرفيزيكى و مجرّد است. آگاهىهاى اعدادى و فنون گزارهاى بهتدريج و بهگونهى گزارهگزاره و در طول زمان، تحصيل و حفظ مىشوند، ولى چنانچه اين آگاهىها اصالت و موضوعيت پيدا كنند و نقش اعدادى خود را از دست دهند، تخريبگر شخصيت و مانع وصول به باطن و سدّ معرفت حقيقى و اعتقاد ايمانى و حجاب راه خوشبختى و رستگارى و موجب انحطاط مىگردند.