يادگيرى
يادگيرى
يادگيرى، فرايندىست كه يادگيرنده به گونهى استادمحورىِ ارادتمندانه و مربوط و با راهنمايى و هدايت مشفقانهى مربّى، فعاليتها و اقداماتى دارد كه به اهداف پيشبينىشدهى مربّى بهخصوص به نحوهى يادگيرىِ خلّاق، توليدى و خودبنياد، ربطدهنده، انسى و صدق مىرسد.
يادگيرى بايد به فعاليت و عملكرد منجر شود. يادگيرى بدون اين لازم، محقق نمىگردد و صرف انتقال مفاهيمىست كه نهايت از دست مىرود؛ يعنى آشنايى با مطلب و عادتداشتن، به جاى فهم و پردازش عميق اطلاعات و درك ژرف مطلب قرار مىگيرد.
علم بايد بهگونهى كارِ گروهى و تيمى و در تعامل و همراستايى با جامعهى دانش بهگونهى انشايى توليد شود و نيز به عمل و به قدرت تبديل گردد و در راستاى علم، انجامشدنى باشد تا علم باشد.
يادگيرى دانش به فراگيرى مشاركت و همكارى با ديگران و تشخيص وظيفه و مددگرفتن در انجام آن از ديگرانىست كه تخصص حقيقى دارند و مىشود به آنها اعتماد كرد، نه به افزايش استقلال فكرى براى هرچه بيشتر فردشدن؛ زيرا دانش به توان تعامل با متخصصان و همانديشى گروهى و تيمى و دارابودن اعضايى بسيار متنوع وابسته است و هرچه تنوع تخصص و تطبيق ميانرشتهاى و تنوع افراد بيشتر باشد، به افزايش دامنهى دانش منجر مىشود.
دستگاه ادراكى بشر مىتواند با تمامى سيستمهاى درونى و نيز زندهى بيرونى كه همه سيستمهايى شناختى هستند، از طريق انس و انشاى تناسب، ارتباط برقرار كند و آنها را مورد شناخت قرار دهد.
در يادگيرى، رعايت تنوع مواد آموزشى و تركيبىبودن محتواى درسى مورد اهتمام است. رعايت اصل تنوع دادهها هم براى تسخير نفس و هم در توليد علم مهم است. بنابراين ساختار خشك آكادميك كه فاقد تنوع در محتواى آموزشى و آگاهىبخشىست، در تقابل با آموزش، ياددهى و يادگيرىست.
از امورى كه يادگيرى را تقويت مىكند، رعايت اصل بازخورد فورىست. بازخورد، فرايند برگشت پيام و داورىهاى شناختى و عاطفى و حتى تغييرات فيزيولوژيكى و تأثيرات حركتى در واكنش معلم، والدين و همسال و فراگير بهطور
توصيفى و هدفمند نسبت به وضعيت آموزش است و با دريافت بهموقع آنها اطلاعاتى در خصوص ميزان پيشرفت و موقعيت آگاهى و انتظاراتى كه نظام آموزشى از ياددهنده و يادگيرنده دارد و آنچه را به دست مىآورد كه به بهبود و اصلاح عملكرد آنها و نظام آموزشى مىانجامد.
بازخورد، ارزشيابى كيفى و توصيفى و جايگزين نمره در ارزشيابى كمّىست و اگر بهطور پيوسته ارائه شود، به ارتقاى يادگيرى منجر مىشود.
مراد از بازخورد در اينجا بازخوردهاى مجاز است نه منفى مانند مقياسهاى رتبهاى يا آنچه موجب نگرشهاى منفى مىشود. براى يادگيرى، اصولى را برشمردهاند كه در جاى خود قابل پىگيرىست.
عملكرد مغز بهگونهاىست كه بيش از تجربيات سطحى به سمت معنايابى و عمقبخشى مىرود. اگر فرصت تعمق در هنگام هشيارى به مغز داده شود، پربارتر عمل مىكند تا زمانى كه فرصتى براى تعمق نداشته باشد. يادگيرى فقط در مواقع هشيارى انجام نمىشود. مغز در زمينهى خاص بهتر يادگيرى دارد. يادگيرى توسط چالش تقويت و با استرس و تهديد مهار مىشود. هر نوع تهديد روانى يا فيزيكى آسيب جدى به يادگيرى و عملكرد مغز وارد مىكند.
يادگيرندهها لازم است در هماهنگى با سبك يادگيرى، آزادى و حقِّ انتخاب داشته باشند.
يادگيرى بايد با زندگى واقعى فراگيران ارتباط داشته باشد.
مغز در كنار مغز ديگر بهتر ياد مىگيرد.
انسان، هم توانايى دريافت آگاهىهاى عمومى و سلامتبخش و دنياساز به تناسب شؤون و آثار و احكام درگير و همدوس دارد كه پيشبينى پسامدهاى يك انتخاب و نيز كشف تناسبهاى ميان پديدهها را با تحليل اطلاعات و دانش دريافتى به او مىدهد، و هم قدرت آگاهىهايى كه معارف و باورهايى درست به او مىدهد و جهانبينى و عقيدهى وى را مىسازد. اين معارف چنانچه بهطور نسبى درست و صادق باشد و به عقيده و ايمان تبديل شود، رستگارى اخروى را رقم مىزنند.
ـ كمّيت و كيفيت يادگيرى تابع توان ريزش و تابآورى در اين خصوص است. ريزش داشتهها مانع از تنگنظرى و خودبزرگبينى مىشود. تنگنظرى و اختلال شخصيتىِ خودشيفتگى از عمدهترين مانعهاى علم و آگاهىست. گفتيم علم نيازمند تيم و كارگروه مىباشد. فرد تنگنظر، خود و خودشيفتگى خيالين خويش را پيشفرض براى هر داورى و حكمى قرار مىدهد و خود را مركز دايرهى هر كارى مىپندارد كه فرض نبودن وى با از دسترفتن كامل آن كار برابر مىگردد.
خودشيفتگى و خودپسندى، برخوردار از دو سازهى عشق افراطى به شخصيتى جعلى، اغراقآميز و خودفريب و نياز به تحسينشدن نسبت به خود و نيازمندى افراطى به توجه ديگران، خودبرتربينى، خودمحورى، انحصار حقانيت در خود، ناديدهگرفتن ديگران و آگاهىها و نقدهاى آنان كه نوعى خيانت محسوب مىشود، در عين حال با حساسيت مضاعف و احساس بىارزشى نسبت به خود و توخالىبودن، عدم كفايت و امنيت و ترس از طردشدن با خودكمبينى بهخصوص در مواجه با افراد محبوب و برخوردار از اعتماد و عزّت درونىست. خودشيفتهها سعى مىكنند به چنين افرادى با برچسبهاى تحقيركننده و سرزنشآميز حمله كنند.
هيجان خودشيفتگى و خودمهمپندارى و نداشتن زمينهى همدلى، مانع عنصر ربط سالم به ديگر پديدهها و آگاهىست كه با ربط و تناسب مىآغازد و با كار گروهى و همانديشى جمعى و نقدپذيرى كمال مىگيرد.