رؤيا و كشف
رؤيا و كشف
رؤيا و كشف بر خيال شكل مىگيرد و هر دو، نوعى آگاهىِ خيالىست. رؤيا براى بعضى بهطور باطنى و در خواب و با ربطدادن مثال منفصل يا ساحت مجردات روحى يا ربوبى به مثال متصل پديدار مىشود. رؤيا داراى سيرى صعودى و همراه برشدن ذهن و نفس صافى و انصراف از حواس ظاهرىست.
وضوح يا ابهام رؤيا نسبىست. هرچه كمال ذهن و نفس بينندهى رؤيا بيشتر باشد، رؤيا شفافتر خواهد بود.
رؤيا بهطور غالبى به زبان نمادهاى رؤيايىست و معنا در رؤيا تغيير ريخت دارد. براى همين، رؤيا نياز به تعبير درست دارد.
زبان رؤيا با تعبير نمادها و كشف تغييرهاى معنايى شفاف و گويا مىشود. تعبير از سنخ شهود باطن و وابسته به آن است و تابع تحليل فكرى نيست. براى نمونه محبت و عشق در رؤيا به شرابهاى بهشتى يا عريانى، فطرت الاهى به شير و علم و ولايت به آب، بازنمايى مىشود.
بعضى در رؤيا توانمندى مشاهدهى مثال را بدون دخالت خيال، بازنمايى و تغيير ريخت دارند و رؤياى آنان عين وصولشان به باطن و واقعيت مىباشد. چنين خوابهاى گويا و شفافى تأويلش با خودش هست و بىنياز از تعبير مىباشد.
كشف و خلسه، رؤيتِ واقعيتى مثالى يا مجرد يا ربوبى در بيدارى با حواس ظاهرىست. متعلق كشف، مىشود حوادث يا حقايق باشد.