جامعهى شناختى
جامعهى شناختى
علوم شناختى تبيين كرده است ذهن انسان برخوردار از جامعهى فكرى و دانشى و انگيزشى و احساسىست. در انسان تنمند سه سيستم فيزيولوژيكى، شناختى و احساسى از طريق ارتباطات درهمتنيده و پيوسته با يكديگر مرتبطاند و نظام ياددهى ـ يادگيرى را سامان مىدهند.
آگاهى هم فردىست و هم مىتواند بيناذهانى يا بينقلوبى شود. امروزه هوش به صرف آگاهىهاى فردى، استقلالى و انزوايى و فاقد احساسات سنجه نمىشود، بلكه هوش فرد به اين معيار كه چه مقدار در پيشبرد مقاصد كارگروه مؤثر است و تراز نحوهى عملكرد اعضاى تيم با هم ارزيابى مىگردد. ذهن، توانايى همانديشى و يادگيرى مشاعى، جمعى و شبكهاى جهانمحور هماهنگ با افراد متناسب و سازگار و علاقمند به هم را دارد و از طريق جمع و كارگروهِ علمى و نيز انجام وظايف خود به هوشمندى و ژرفترين ( كيفى ) آگاهىها و تئورىهاى هدايتشونده و تعميق، تثبيت و كاربست يادگيرى در ضمن فعاليتهاى هدفمند مىرسد.
سامانهى عصبى انسانها و انديشه و دريافتهاى شهودى بشر شبكهاى درهمتنيده و مشاعىست و همه را به هم وابسته و مرتبط ساخته است. اين مجموعهى مشاعى به اعتبار درهمتنيدگى، قدرتى پيچيده و برهمكنشى خاص، مرتبط و عظيم در وصول به آگاهى و كشف حقايق دارد، اما افراد در تنهايى و انزوا و به مقياس آحاد، از اين توانمندى بركنار و منعزلند.
همچنين هوش و توانمندى ادراكى عملياتى داراى دستگاهى چندگانه است. از آن جمله است: قدرت تجسم و هوش درك فضا و موضوع با حس جهتيابى و ادراك قوى الگوها كه فرد را براى معمارى، مهندسى و هنر زمينه مىدهد، هوش كلامى و زبانى و قدرت استخدام دقيق و زيباى واژگان كه توان نويسندگى، آموزش و وكالت مىبخشد، هوش منطقى ـ رياضى و مهارت حل مسأله، هوش اندامى ـ جنبشى كه تحرك فيزيكى و كنترل حركات را سامان مىدهد و مهارت در ورزش و رقص و شغلهاى مبتنى بر حركات اندام را تسهيل مىكند و هوش موسيقيايى كه توجه به صداها مىدهد، هوش ميانفردى كه برقرارى ارتباط مؤثر و درك ديگران را ممكن مىسازد، هوش درونفردى كه توانمندى خودآگاهى مىدهد و هوش طبيعتگرا كه فرد را بهسرعت از جزئىترين تغييرات محيطى آگاه مىكند و به او توانمندى سازگارى با آن را مىدهد.