وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع و پنل کاربری

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

مهم‌ترين پيش‌فرض‌هاى ابزارى

مهم‌ترين پيش‌فرض‌هاى ابزارى

گفته شد پيش‌فرض‌هاى ابزارى، بروندادِ پيش‌فرض‌هاى اطلاعاتى هستند. چون پيش‌فرض‌هاى اطلاعاتى با اندوخته‌هاى ذهنى گفته‌خوان و توانمندى‌هاى ذهنى و حصرگرايى روش‌شناختى و تحويلى‌انگارى متغير مى‌گردد، تبيين و تفسير پيش‌فرض‌هاى ابزارى ديدگاه‌هاى متفاوتى را برمى‌تابد. هرچند بحث‌هاى تطبيقى و پژوهش‌هاى ميان‌رشته‌اى و نقد و بررسى پيش‌فرض‌ها و پيش‌داورى‌ها مى‌تواند در ارائه‌ى آگاهى برتر راهگشا باشد، تفاوت ظرفيت فكرى و توانمندى‌هاى ذهنى افراد و علم به وجه و حتى شهود به وجه، راه را براى نسبيت دانش‌ها و بينش‌ها مى‌گشايد. از اين‌رو نبايد انتظار داشت همه مانند هم بينديشند. تجلى و ظهور حضرت حق‌تعالا هيچ‌گاه و در هيچ جايى و هيچ نما و ظهورى تكرار نمى‌يابد، آن‌هم براى پديده‌ى انسانى كه هر فرد از آن، بى‌شمار تعين در باطن خود دارد.

از مهم‌ترين قواعد ابزارى، قرارداد واژگان براى حقيقت معناست. برخى دلالت لفظ بر معنا را طبيعى دانسته‌اند. نظريه‌ى ذاتى‌بودن معنا و ديدگاه تنزيلى از اين زمره‌اند. در نظر اول، وضع و استعمال به‌جهت مناسبت ذاتى صورت مى‌گيرد و در ديدگاه دوم، لفظ، سايه و وجود تنزيلى معناست و به مجرد شنيدن آن، ذهن معنا را فهم مى‌كند و از همين‌جاست كه زشتى، زيبايى و غير آن در صورت واژه‌ها خود را نشان مى‌دهد. اما عده‌اى ديگر واژگان را قراردادى و اختيارى مى‌دانند. در اين نظر عده‌اى قرارداد را از ناحيه‌ى بشر عادى و بر دو قسم تعيينى و تعينى دانسته‌اند. وضع واژگان با آن‌كه امرى قراردادى و تابع وضع بشر است، واژگان متون قدسى حكيمانه و عقلى و تابع مناسبت و ربط و ارتباط و پيوند است و ريشه در معناشناسى فراطبيعى دارد. به‌خصوص وحىِ قرآن‌كريم كه داراى ظهور مستقيم و انشاى الاهى‌ست. همان‌گونه كه حقيقت، وجودِ واحد و هر نمايى يكتاست، يك لفظ نيز تنها براى يك معناى حقيقى و كمالى قرارداد شده است. گفته‌ى انسان الاهى در ساحت حقيقى داراى معناى حقيقى‌ست و هرچه از آن ساحت دورتر شود، درگير مجازهاى بعيدى مى‌شود تا در ساحت ماده كه ممكن است به تمثيلى از حقيقت بسنده شده باشد. اين بدان معناست كه اگر گفته‌خوان از تنگناهاى بشرى رها نباشد و به ظاهر اين گفته‌ها حصر توجه نمايد، تنها بهره‌ى اندكى از معناى حقيقى خواهد داشت. ابزار فهم معانى مجازى، قرينه‌هاى برگرداننده ( صارفه ) و تعيين‌گر ( مُعيّنه ) است. پيوند معنايى هر واژه و گزاره با مجموعه‌ى معنايى باعث مى‌گردد تا هر واژه و گزاره از بى‌نهايت كاركرد معنايى برخوردار باشد. اين ويژگى همچون كاركرد قرينه‌ى صارفه ( متصل و منفصل ) سبب تعيّن معنايىِ مراد گفته‌پرداز مى‌گردد. به عبارت ديگر ويژگى كاركرد معانى مجازى واژه‌ها كه تعددپذيرند و نقش قرينه‌ها ابتدا باعث تعيّن معنا در ذهن گفته‌پرداز گرديده و سپس همان معناى متعيّن را در ذهن گفته‌خوان بازتوليد مى‌كند. از قراين منفصل، سينه‌ى رازدار انسان الاهى‌ست كه ناطق و مبيّن گزاره‌هايش مى‌باشد. چون چينش واژگان، نظم گزاره‌ها، و ساختار و زبان قرآن‌كريم، وحيانى و قلمروى بى‌انتها و ناپيدا كرانه‌ى وحى، قلب مبارك انسان الاهى‌ست و زبان عربى نيز از غناى كافى واژگان برخوردار مى‌باشد، قلمرو نكته‌سنجى و تيزبينى در اين نظام وحيانى بسيار گسترده است.

از آن‌جا كه زبان، نظام‌مندى گفته متناسب با جهان‌بينى و هستى‌شناسى گفته‌پرداز است، وى مجموعه بينش خود در مورد هستى و پديدارها را در قالب واژگان ريخته و از گفته‌خوان انتظار دارد معناى هر واژه را در پيوند با واژگان ديگر و مجموعه‌ى معنايى و نيت گفته‌پرداز دريابد. برخى زبان دين را مجموعه‌اى از گزاره‌هاى غيرشناختارى مى‌دانند. اكثر طرفداران اين نظريه به معناشناسى كاركردگرايى توجه دارند. به اين معنا كه گزاره‌هاى دينى ناظر به ارزش‌ها و تحريك عاطفه‌هاى دين‌باوران است. اينان تأكيد دارند كه: از معناى يك گزاره نپرسيد، بلكه كاربرد آن را دريابيد. بنابراين گزاره‌هاى دينى نه صادق‌اند و نه كاذب، بلكه توصيه‌هايى براى يك شيوه‌ى زندگى‌اند. ديدگاه شناختارى زبان دين، گزاره‌هاى دينى را حاكى از واقعيت‌هاى عينى مى‌داند. بنا بر پيش‌فرض‌هاى گذشته، زبان دين زبانى‌ست كه هم حقيقت دارد و هم تمثيل و مجاز، و چنين نيست كه واژگان از انتقال معناى حقيقى آن‌گونه كه از آن انتظار مى‌رود، ناتوان باشند. به عبارت ديگر اين ساحت، قدرت ظاهرساختن كامل معناى حقيقى را ندارد و گفته‌پرداز براى حكايت و انتقال معناى حقيقىِ فراحسى، گاه آن را به پديدارهاى حسى تشبيه نموده است و اين تشبيه و مانندگى نبايد باعث گردد تا آن را به لوازم مادى آن آلود و حقيقت معناى واژگان نازل‌شده را ناديده گرفت و معناى محسوس آن را معناى حقيقى واژگان پنداشت. البته كاركردهاى لازمى و استعمالى اين واژه‌ها و مصداق‌هاى آن قابل درك است و همين معانى نيز در ساحت خود، مراد گفته‌پرداز مى‌باشد و به همين مقدار مى‌توان به مقصود گفته‌پرداز نائل آمد؛ ضمن آن‌كه هريك پديده‌ى انسانى نماها و تعين‌هاى فراوان و متفاوت از ديگرى‌ست كه اين گزاره‌ها براى تمامى آن‌ها زبان دارد و بدين‌گونه گزاره‌هاى وحيانى ( در غيرگزاره‌هاى محدود جدلى و گزاره‌هاى ويژه‌ى مقرّبان ) كاركردهاى چندوجهى مى‌يابد. يعنى عرف، زبان دين را عرفى مى‌يابد و خواص و مقرّبان علاوه بر اين زبان، آن را زبان اشاره و اوليا، زبان لطايف و انبيا زبان حقايق مى‌دانند. و مرتبه‌ى فراتر از آن علاوه بر اين‌كه زبان ويژه‌ى خود را داراست، به هيچ‌يك از اين زبان‌ها مقيد نمى‌باشد و به تعبير ديگر، گزاره‌هاى وحيانى داراى ساحت‌هاى مختلفى با معانىِ مرادِ متفاوتْ مى‌باشند و هر ساحت، زبان و گفته‌خوان ويژه‌ى خود را داراست.

بايد توجه داشت در هر اسمى از آن نظر كه احدىِ جمعى حق در آن ظهور مى‌نمايد، همه‌ى اسما به‌طور جمعى ظهور دارد و تفاوت تنها در نماها و تعين‌هاى ظاهر است. گفته هم مى‌تواند زبان حال گفته‌خوان در تعين نما و حضرتى باشد كه از آن برخوردار است، نه زبان حال حقيقت.

صادق خادمی وب‌سایت
صادق خادمی | متولد 1356 | نویسنده کتاب آگاهی و انسان الاهی | سی سال سابقه تحصیل و تحقیق در حوزه فقه، فلسفه و عرفان | فوق لیسانس فلسفه و کلام اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *