وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع و پنل کاربری

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

مغز و قلب

مغز و قلب

در ساحت ماده، ذهن و دستگاه ادراكىْ مرتبط با مغز و قلب است. داده‌هاى دانش‌هاى مرتبط با ادراك نشان مى‌دهد توانايى‌هاى مغزى و نيز دخالت قلب در شكل‌گيرى آگاهى‌ها و اطلاعات ذهنى كه گفتيم در ساحت ماده، امرى مادى‌ست، بسيار وسيع است. مغز، سمت فرماندهى ذهن و انديشه و كاربست اندام‌ها و عضوها را دارد و قلب، مبدء حيات و منشأ اراده و برخوردار از سمت مديريت حواس باطنى و متصل به باطن و معنا و منبع معانى باطنى و ادراكات محيطى‌ست.

مغز و قلب از مجارى مهم اطلاعاتى در دستگاه ادراكى‌اند. توانايى در ادراك محيط اطراف، يادگيرى، حافظه، تحليل، توهّم، تخيّل، احساسات و حواسى كه به بيش از بيست حس هم رسيده، به سيستم عصبى وابسته است.

مغز انسان، دستگاهى پيچيده است. بزرگ‌ترين بخش مغز كه لايه‌ى بيرونى آن است، قشر مخ نام دارد. اين جاى از مغز، با جريان شناخت، تفكر و استدلال ذهن مرتبط است. در ساحت تن، اطلاعات به صورت امواج انرژى از اندام‌هاى حسى و از بيرون و درون تن توسط عصب‌هاى آوران دريافت مى‌شود و به مغز منتقل مى‌گردد. رخدادها به ريخت و شكل انرژى توليد و به ماده تبديل مى‌شوند.

نورون‌ها و سلول‌هاى عصبى از اجزاى اصلى و عملكردى اين سيستم براى انتقال پيام عصبى به بخش مركزى يعنى نخاع و مغز است كه عهده‌دار ادراك اطلاعات دريافتى از محيط است.

 مغز، همه‌ى گزاره‌ها و الگوهاى دريافتى را به هم ارتباط مى‌دهد و به دنبال شباهت‌ها، تفاوت‌ها يا ارتباطات بين آن‌ها مى‌گردد. مغز، پردازش‌گر و تحليل‌گرِ بسيار كاراى گزاره‌ها و تصديقات است كه به شدت نسبت به نوبودن، يعنى به درجه‌ى تغييرات و تفاوت بين الگوها، حساس است. دانشمندان تجربى توصيف محاسبات مغز براى بلندكردن عمل به‌ظاهر ساده‌ى يك ليوان و بردن آن به طرف دهان را به‌طور نسبى معادل داده‌هاى يك كتاب دانسته‌اند. تمامى اين فرايند درك حسى بعد از دريافت اطلاعات، درون مغز و در ساختار ماده شكل مى‌گيرد.

مغز پردازشگر موازى‌ست؛ به اين معنا كه هيچ فاصله‌اى ميان ذهن و تن نيست و مغز يادگيرى و ديگر فعاليت‌هاى خود را با كمك تنى انجام مى‌دهد كه مى‌تواند آن را كنترل كند. در ميان اندام‌هاى تن، قلب داراى وسيع‌ترين شبكه‌ى ارتباطى با مغز است و نقشى اساسى را در ايجاد و انتقال اطلاعات ضرورى براى عملكرد تن دارد.

اگر ذهن با شناخت ساختار طبيعى تن بتواند تن را در نظمى خاص و متعادل هماهنگ با خود كند به گونه‌اى كه موازنه‌ى آن برخوردار از سرعت انتقال تن باشد و همان لحظه كه ذهن توجه و آگاهى مى‌يابد، تن آن را بى‌درنگ انجام دهد و ذهن و تن يكى گردد، قلمروى آگاهى‌ها و تصميم‌گيرى‌هاى ذهن، منسجم و چابك مى‌گردد. براى اين مهارت، تن را بايد با ورزش، نرم، انعطاف‌پذير، سريع و چالاك نمود. هرچه فعاليت و انعطاف تن بيش‌تر باشد، هماهنگى آن با ذهن افزايش مى‌يابد.

آگاهى ذهنى در ارتباط با زيست‌شناسى و امرى تنمند و بيولوژيك و همراه با تغييرات ملكولى و ارتباطات نورونى و مربوط به زيست‌شناسى عصبى و نوروبيولوژى و كاركرد نظام مغزى‌ست.

نورون‌هاى حسى فراوانى ( حدود 40000 نورون ) در قلب هستند كه در انتقال اطلاعات به سمت مغز نقش دارند و به قلب، توانايى احساس، تنظيم و به يادآوردن داده‌اند. قلب، فقط يك تلمبه‌ى مكانيكى نيست، بلكه قدرتمندترين و پايدارترين مولّد الگوهاى موزون اطلاعات در تن است و با مغز و ديگر اندام‌ها سيستم مخابره‌ى بسيار گسترده از طريق مسير چندگانه‌ى عصب‌شناختى ( تكانه‌هاى عصبى )، بيوشيميايى ( از طريق هورمون‌ها به‌خصوص توليد هورمون تعادل‌بخش و مانع استرس و نيز توليد هورمون عشق و پيوندهاى اجتماعى به نام اكسيتوسين و نيز انتقال‌دهنده‌هاى عصبى )، بيوفيزيكى ( از طريق امواج صوتى قلب و فشار = نبض ) و انرژتيكى دارد.

هورمون اكسيتوسين كه از آن به عنوان هورمون دلدادگى و ارتباط اجتماعى نام برده مى‌شود، هم در مغز و هم در قلب با غلظت مشابه توليد مى‌شود. اين هورمون، در زايمان و شيردهى، شناخت، قدرت تحمل، اعتماد، رفتارهاى پيچيده‌ى جنسى و مادرى و نيز در يادگيرى نشانه‌هاى اجتماعى و برقرارى پيوندهاى اجتماعى مشاركت دارد.

تعاملات ميدان الكترومغناطيسى موزون ضربان قلب به‌طور تقريبى پنج‌هزار بار قوى‌تر از ميدان مغناطيسى ايجادشده توسط مغز است و قدرتمندترين و گسترده‌ترين ميدان الكترومغناطيس در تن است؛ به‌گونه‌اى كه اين ميدان به‌آسانى به خارج تن ساطع مى‌شود و تا چند سانتى‌متر دورتر از تن توسط مغناطيس‌سنج‌هاى حساس قابل اندازه‌گيرى‌ست.

قلب، ارتباط عصبىِ گسترده‌اى با مغز دارد و ميان مغز و قلب در حصول اطلاعات و آگاهى، پيوند معنادارِ دوسويه‌ى بيش‌ترى وجود دارد تا با ديگر اندام‌ها. قلب تأثير قابل توجه‌اى بر مغز اعمال مى‌كند؛ به‌گونه‌اى كه از اين سيستم عصبى گسترده به مغز كوچك ياد مى‌شود. قلب، اندامى حسى و مركزى پيچيده براى پردازش و كدگذارى اطلاعات است. به اين ترتيب علاوه بر پردازش انرژتيك اطلاعات كه در مغز رخ مى‌دهد، يك سيستم انرژتيك سراسرى قلبى نيز وجود دارد كه اطلاعات را براى هماهنگى و سازماندهى عملكرد تن به عنوان يك كليت، كدگذارى و توزيع مى‌كند.

 با آن‌كه دامنه‌ى ادراكات و فهم انسانى بسيار گسترده، بى‌كرانه و بى‌پايان است و به صورت پايه، پنداشته مى‌شود پييچده‌ترين گونه را انسان به معيار پيچيدگى و پيشرفتگى مغز و جهش دستگاه ادراكى و توان وصول او به واقعيت‌ها و حقيقت‌ها دارد، اما اين تفاوت عمده‌ى انسان با حيوان نيست و حيوانات نيز داراى نظام ادراكى پيچيده و شعورهاى مرموز و ناشناخته‌اى هستند كه حامل معانى فراوانى‌ست.

آگاهى ذهنى، منحصر به انسان نيست و ديگر پديده‌هاى صاحب نفس به‌ويژه بعضى حيوانات كه از طبيعت گذشته و به نفس رسيده‌اند، آگاهى‌هايشان از انسان‌هاى معمولى كه فقط برخوردار از طبيعت هستند و به نفس ورود نكرده‌اند، به مراتب بيش‌تر است.

آگاهى، جهان‌بينى و اعتقاد، ميان انسان‌ها تمايز و تفاوت ايجاد مى‌كند و آن‌ها را عادى يا عالى مى‌گرداند. حيوانات نيز در ميزان درك، متفاوت مى‌باشند؛ اما ارتقاى علمى آن‌ها محدود است. نفس، خواه انسانى باشد يا غيرانسانى، درون خود از آگاهى‌هاى حضورى فراوان و سرشارى برخوردار است، حتى كودكى كه از طبيعت گذشته و به نفس رسيده است، دريايى بى‌كران از قضيه‌هاى علمى به‌صورت هجومى و غيراكتسابى و بدون دخالت مربّىِ بشرى دارد كه بعضى از آن‌ها در شكل تصميم‌ها و انتخاب‌هاى تحسين‌برانگيزِ روانى نمود مى‌يابد.

ذهن در ساحت ادراكات حسى و نيز فهم مفهومى با لحاظ ساختار مشاعى و اشتباكى و درهم‌تنيدگى كه با تمامى پديده‌هاى همسان و همنشين دارد و با همه‌ى پيچيدگى كه به تعبيرى يك صفحه از رؤياى پندار هستى‌ست، بر آن است تا از دركى سطحى و گذرا و وهم‌آلود يا با انديشيدن يا نبوغ و يا تسليم‌شدن در برابر نظام شهود باطنى به مؤثرترين عمل با توجه به شرايط حال در نظامى مشاعى و همگانى برسد.

در چنين ساز و كارى مغز و قلب و ديگر اندام‌ها و سلول‌هاى تن و دنياى پيرامون، بلكه نظام مشاعى هستى و پيدايى با هم كارپردازى دارند و انديشه‌ها و خطورات را مديريت مى‌كنند و ذهن و لايه‌هاى متفاوت آگاهى را مى‌سازند. چنين پردازش فراگير و پيچيده‌اى به مغز و قلب بلكه به تمامى تن محدود و منحصر نمى‌گردد و انسان تنمند را فيزيكمند، كيهانى و جهانى مى‌گرداند. براى همين نمى‌شود ذهن و علوم شناختى را به مغز و قلب و عصب‌شناسىِ تن‌محور محدود كرد و نقش هماهنگى مشاعى و درهم‌تنيدگىِ يك‌پارچه و جمعىِ آگاهى را ناديده گرفت.

صادق خادمی وب‌سایت
صادق خادمی | متولد 1356 | نویسنده کتاب آگاهی و انسان الاهی | سی سال سابقه تحصیل و تحقیق در حوزه فقه، فلسفه و عرفان | فوق لیسانس فلسفه و کلام اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *