وب سایت معرفی و خرید کتاب های صادق خادمی

دسترسی سریع و پنل کاربری

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

شواهد روايى آگاهى نورى

شواهد روايى آگاهى نورى

روايات فراوانى از خلقت و آگاهى و علم نورى گفته است. خلقت، تقدير و نزول علمى‌ست. نور همان پيدايى و آشكارى علمى در حضرتى پيش از حضرت ناسوت و قبل از پيدايى با كالبد مادى‌ست، كه همان ظهور علمى در قوس نزول و تحويلى‌ست. قوس نزولى، قوسى علمى‌ست.

خلقت نورى، آغازگاه آگاهى نورى و حضور علمى‌ست، در يكى از حضرات پيش از ناسوت تا مقام ذات الهى. پيدايى اخير، برخوردار از اراده‌ى تكوينى، موهبتى و محبوبى خداوند و همانند نظام وحىِ الاهى‌ست.

مى‌شود برخى از روايات را كه از ظهور ظلّى مى‌گويد، به‌طور اجمالى تبيين آگاهى و علم حضورى و شهود نورى در عوالم پيشاناسوت و در عوالم ربوبى و پيش از خلق مانند اعيان ثابت دانست. در روايت است :

« عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام : يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ، خَلَقَ مُحَمَّدآ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا الاَْشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ أَبْدَانٌ نُورَانِيَّةٌ بِلاَ أَرْوَاحٍ وَ كَانَ مُؤَيَّدآ بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِيَاءَ يَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلاَةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّهْلِيلِ وَ يُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ يَحُجُّونَ وَ يَصُومُونَ »[1] .

 جابربن‌يزيد گويد امام‌باقر  علیه السلام به من فرمود: اى جابر! نخستين چيزى كه خداوند آفريد (آگاهى و تعين علمى بخشيد )، محمد  صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه‌ى هدايت‌اند كه از نسل ايشان هستند. آن‌ها پيشگاه خداوند در شبح‌هايى از نور (علم) هستند. من گفتم شبح‌هاى نور ( علمى ) چيست؟ فرمودند: يعنى سايه‌ى نور (تعين علمى ). بدن‌هايى نورانى هستند كه روح ندارند و تنها با يك روح، تقويت مى‌شدند و آن، همان روح‌القدس بود. در درون آن، محمد و عترت او خدا را پرستش مى‌كردند. به‌خاطر اين خداوند آن‌ها را به صورت بردبار، دانشمند و پاك و برگزيده آفريد ( و تعين علمى داد ). آن‌ها با نماز، روزه، سجده، تسبيح و تهليل، خدا را عبادت مى‌كنند. آن‌ها نماز مى‌خوانند، حج مى‌گزارند و روزه مى‌گيرند.

قدرمتيقن تعبيرهاى « أَشْبَاحَ نُورٍ »، « ظِلُّ النُّورِ » و « أَبْدَانٌ نُورَانِيَّةٌ » تعين علمى انسان الاهى و نورى در عوالم ربوبى و تعينات مقام ذات و مشاهده در اين عوالم به تعين علمى‌ست. اضافه‌ى آن‌ها بيانيه است. اين نماى علمى، مظهر كامل نور حق‌تعالاست و چون نماى علمى‌ست، استقلال ندارد و برخوردار از وجه و چهره‌ى ازاويى‌ست.

روح‌القدس عقل مقرّبى‌ست كه با حمايتش مى‌توان به عوالم فراناسوتى، شهود و وصول يافت و از ارواحى‌ست كه با پديده‌هاى عالى همراه مى‌شود. براى نمونه روح‌القدس با حضرت عيسى  علیه السلام از بدو تولّد بوده كه به او قدرت تكلّم داده و وى را از بدخواهان حفظ و مصون نگاه داشته، اما دليلى نيست كه تأييد كند حضرت موسى  علیه السلام از امداد چنين روحى برخوردار بوده است.

پديده‌ى اقتدارى روح‌القدس، مُدبّر، موكّل، محافظ، همپا، مدرّس و مربّى پديده‌هاى عالى مى‌شود. اين پديده‌ى معنوى و روح طيّب، عالى و صافى، از جمله مونس اولياى محبوبى و مخلَص و امدادگر آنان مى‌باشد.

مقام ختمى  صلی الله علیه و آله و سلم و ديگر حضرات اهل‌البيت  : از روح‌القدس برترند كه روح‌القدس با اقتدار روحى خويش در خدمت آنان است. اين پديده‌ى روحى به اعتبار طهارت و صفاى روحى و عشق و وحدت و قداست معنوى كه دارد، به اين نام خوانده شده و همانند جبرائيل و ديگر پديده‌هاى روحى، برخوردار از حركت وجودى‌ظهورى و كُنش انتشارى‌ست.

عبادت‌هاى يادشده در روايت، پرستش تكوينى حبّى‌ست، نه تشريعى ارادى. تمامى روايت‌هاى تكوينى نحوه‌ى پديدارى و تعين را مى‌گويد و به تشريع كه ويژه‌ى حضرت ناسوت است، ارتباطى ندارد.

در روايتى ديگر، مفضّل گويد :

« قُلْتُ لاَِبِي عَبْدِاللّه  علیه السلام كَيْفَ كُنْتُمْ حَيْثُ كُنْتُمْ فِي الاَْظِلَّةِ، فَقَالَ: يَا مُفَضَّلُ كُنَّا عِنْدَ رَبِّنَا لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَيْرُنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ نُسَبِّحُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ نُمَجِّدُهُ وَ مَا مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لاَ ذِي رُوحٍ غَيْرُنَا حَتَّى بَدَا لَهُ فِي خَلْقِ الاَْشْيَاءِ فَخَلَقَ مَا شَاءَ كَيْفَ شَاءَ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ وَ غَيْرِهِمْ ثُمَّ أَنْهَى عِلْمَ ذَلِکَ إِلَيْنَا »[2] .

 مفضل گويد به امام‌صادق  علیه السلام عرض كردم: چگونه بوديد آن‌گاه كه در اظله ( = سايه‌ها = تعين علمى ) بوديد؟ فرمود: نزد پروردگار خود بوديم، كسى جز ما نزد او نبود. در سايه‌ى سبزى بوديم. و خدا را تسبيح و تقديس و تهليل و تمجيد مى‌گفتيم، و هيچ فرشته‌ى مقرب و صاحب روحى غير ما نبود، تا آن‌كه خدا آفرينش چيزها را اراده كرد، پس آنچه خواست، چنان‌كه خواست از فرشتگان و غير آن‌ها آفريد، و سپس علم آن را به ما سپرد.

تعبير « ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ = سايه‌ى سبز » مى‌تواند شدت ظهور ذات مطلق حق‌تعالا در نما و تعين علمى را برساند كه شدت ظهور نورش، به تاريكى پوشيده شده و هرچه نور تعينش محدودتر شود، به سفيدى مى‌گرايد و خَضْرَاء ( = سبز ) مى‌شود.

فراز « لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَيْرُنَا » تقدم طولىِ نماى مطلق بر نماى مقيد را مى‌رساند و عارى از نفى ظرفيت زمانى ( فيه ) است.

« ثُمَّ أَنْهَى عِلْمَ ذَلِکَ إِلَيْنَا » به رؤيت و شهود و حضور علمى پيشاناسوت ناظر است و همان مقامى‌ست كه از امام‌صادق  علیه السلام درباره‌ى سطح شهود و آگاهى آن آمده است كه بر تمامى پديده‌ها اشراف و احاطه دارد :

« حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو اَلزَّيَّاتِ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اَلاَْعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنِّي لاََعْلَمُ مَا فِي اَلسَّمَاءِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي اَلاَْرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي اَلْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي اَلنَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ أَعْلَمُ مَا يَكُونُ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِيهِ ( تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ  )[3]  ».[4]

 حارث بن مغيره گويد امام‌صادق  علیه السلام فرمود: چنين است كه من آگاهم به آنچه در آسمان‌ها و زمين و بهشت و دوزخ است و آنچه تحقّق يافته و تحقّق خواهد يافت. امام سپس لحظه‌اى درنگ كرد و چون ديد اين سخن بر شنوندگان گران آمد، فرمود: اين را من از كتاب خداوند عزّوجل يافته‌ام كه مى‌فرمايد: در آن بيان هرچيزى‌ست.

از امام‌باقر  علیه السلام روايت شده كه فرمودند :

« إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْخَلْقَ فَخَلَقَ مَا أَحَبَّ مِمَّا أَحَبَّ وَ كَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِينَةِ اَلْجَنَّةِ وَ خَلَقَ مَا أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ وَ كَانَ مَا أَبْغَضَ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِينَةِ اَلنَّارِ ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِي اَلظِّلاَلِ. فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْءٍ اَلظِّلاَلُ؟ قَالَ: أَ لَمْ تَرَ إِلَى ظِلِّکَ فِي اَلشَّمْسِ شَيْءٌ وَ لَيْسَ بِشَيْءٍ ثُمَّ بَعَثَ اَللَّهُ فِيهِمُ اَلنَّبِيِّينَ يَدْعُونَهُمْ إِلَى اَلاِْقْرَارِ بِاللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[5]  ثُمَّ دَعَاهُمْ إِلَى اَلاِْقْرَارِ بِالنَّبِيِّينَ فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ وَ أَنْكَرَ بَعْضُهُمْ ثُمَّ دَعَاهُمْ إِلَى وَلاَيَتِنَا فَأَقَرَّ بِهَا وَ اَللَّهِ مَنْ أَحَبَّ وَ أَنْكَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ[6]  ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ  علیه السلام كَانَ اَلتَّكْذِيبُ ثَمَّ »[7] .

خداوند آفريده‌ها را آفريد (و تعين علمى داد)، و هر آفريده‌اى ( تعين علمى ) را كه دوست مى‌داشت از ماده‌اى آفريد ( سرشتى داد ) كه دوست داشت، و آنچه را دوست داشت از گل بهشت ( و حب و اسماى كمالى و نورى خويش ) آفريد. و هر آفريده‌اى را كه دوست نداشت، از ماده‌اى آفريد كه دوست نداشت، و آنچه را دوست نداشت از سرشت دوزخ (اسماى جلالى ) آفريد، سپس آن‌ها را در سايه‌اى ( تعين علمى ) برانگيخت.

عقبه گويد عرض كردم: سايه چيست؟

فرمود: نمى‌بينى كه سايه‌ى خودت در برابر خورشيد چيزى‌ست و چيزى نيست.

سپس خدا پيامبران را در ميان آن‌ها برانگيخت تا ايشان را به اقرار به خدا بخوانند، اين است كه خداوند مى‌فرمايد: و اگر از آنان بپرسى چه كسى آنان را خلق كرده به‌طور مسلم خواهند گفت خدا. سپس خدا ايشان را به اقرار نسبت به پيامبران دعوت كرد، برخى اقرار و بعضى انكار كردند، آن‌گاه به ولايت ما خواندشان، به خدا كسى به آن اقرار كرد كه خدايش دوست داشت و آن‌كه را دشمن داشت، انكار كرد. اين است گفتار خدا: ايشان بر آن نبودند كه ايمان بياورند به چيزى كه پيش‌تر آن را دروغ شمرده بودند.

سپس امام‌باقر  علیه السلام فرمود: تكذيب آن‌ها در آن‌جا بود.

قدر متيقن اين روايات كه از ظهور ظلّى اهل‌بيت  : گفته است به ظهور علمى پيشاناسوت اشاره دارد كه به آگاهى و توجه و عنايت حق پيدايى دارند. البته آنان از توان نما، شهود و وصول احدى برخودارند و اثبات شىء نفى ماعدا نمى‌كند.

خلق در چنين رواياتى به معناى حدوث نمى‌آيد و نزول و تحويل‌گرفتن به‌طور آگاهى و علمى معنا مى‌دهد كه حدوث خلقى و ناسوتى از مراتب آن است. حدوث در مراتب حقى چنانچه در جايى كاربرد داشته باشد، مانند حدوث ناسوتى نيست و مراد از آن، تعين و ظهور ربوبى در سير نزولى و علمى‌ست.

در روايت اخير، طينت مينايى، مى‌تواند ظهور اسماى نورى و آگاهى مسانخ باشد. سرشت دوزخى نيز ظهور اسماى نارى و جلالى حق‌تعالاست. مَا أَحَبَّ ممكن است اسماى ذاتى باشد.

با مردودبودن دستگاه ماهيت فلسفى، تفسير اعيان ثابت به ماهيات و حد هر پديده نارواست. هيچ نما و ظهورى تساوى در دو طرف وجود و عدم ندارد و تمامى ظهورات، فعل حق‌تعالا و با لحاظ ظاهر و باطن، تمامى برخوردار از تمامى فعليت و ازلى، ابدى و سرمدى‌اند.

[1] ـ محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 1، پيشين، ص 509، كتاب الحجّة، باب مولد النبى و وفاته، ح 10.

[2] ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 1، پيشين، ص 508، « كتاب الحجّة »، باب مولد النبى و وفاته، ح 7.

[3] ـ ( وَنَزَّلْنَا عَلَيْکَ الْكِتَابَ تِبْيَانآ لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ  ). و اين كتاب را كه روشنگر هرچيزى‌ست و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى‌ست بر تو نازل كرديم. نحل / 89 .

[4] ـ صفار، محمدبن حسن، بصائرالدرجات فى فضائل آل‌محمد، قم، ايران، مكتبة آية‌العظمى المرعشى النجفى،1404 ق، ص 147.

[5] ـ زخرف / 87 .

[6] ـ يونس / 74 .

[7] ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 64، بيروت، 1403 ق، ص 98، كتاب الايمان و الكفر، باب طينة المؤمنو خروجه من الكافر و بالعكس، ح 16.

صادق خادمی وب‌سایت
صادق خادمی | متولد 1356 | نویسنده کتاب آگاهی و انسان الاهی | سی سال سابقه تحصیل و تحقیق در حوزه فقه، فلسفه و عرفان | فوق لیسانس فلسفه و کلام اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *