برترين شهود تحويلى
برترين شهود تحويلى
تحويل و تعينپذيرى و تجلّى حقتعالا، با آگاهى، عشق و شهود تلازم دارد. مشاهدهى ذات حقتعالا، با كمال و صفتى، منشأ تعين ( اسم ) و آگاهى و عشق به آن است. مراد از تحويل، تعينپذيرىِ نزولىست از جانب حقتعالا در فراتجرد و نيز در مقام فعل و خَلق.
توجه شود نبايد ماجراى سير نزولى و مشاهدات و آگاهىهاى آن را با سير صعودى و ارتقايى و معرفتِ پسامدش خلط كرد.
در سير صعودى، فارغ از دروجهاى مثالى اهل سلوك يا رياضت يا افراد مبتلا به ضعف، برشدنهايى مبتلا به افتان و خيزان كه فعل نفس است و كمال بنيادين نيست و از مثال ناسوتى فراتر نمىرود، باطن انسان با قلب مجرّد مىآغازد و به معرفت و روح بلكه به فرامجرّد، وحدت و حقيقت مىرسد. معرفت، بالاتر از علم مفهومىِ عقل و حكمت نورى قلب و وحدت و حقيقت، برتر از معرفت است.
برجستهترين صفت روح اين است كه خداوند را در خود به صدق و محبت مىيابد و از حضور ربوبى و الاهى، آگاهى در ساختار وحى نزولى، الهام، رؤيت و شهود مىگيرد و آگاهىهاى وى داراى منبع حقّى و مجرايى الاهى مىباشد. تمامى قواى ادراكى و روح در برابر اين وحىها، الهامها، رؤيتها و شهودها تسليم است و پذيرش صادقانه و تصديق دارد.
صدق و ترك مطلقِ طمع بهطور كامل، حضورىست و تمكين و اقتدار آن بَعد از اشتداد قلب و تحويل آن به موهبت روح با تابآورى در برابر بلاهاى اوديهى مقام وصول به ذات، يعنى غربت، غرق و غيبت بروز مىكند. اين سه منزل در منازل معنوى سالكان تبيين مىشود.
ريزش تعيّن و تعيّنشكنى و عشق پاك و وحدت و اطلاق و سبكبارى براى روح همانند هرس و رشد پوياست و روح را به فوقتجرد بار مىدهد. موضوع و متعلق معرفت روحى، حضرت حقتعالاست و بس.
بالاترين آگاهى و قلهى رفيع معرفت و شناسايى با انس قلبى با خداوند و وجدان و ذوق حقتعالا در دل بلكه روح، فتح و با نوشيدن شراب طهارت، صفا، عشق و وحدت به دست پروردگار محقق مىشود و تعيّنشكنى مىشود كه هر تعيّنى را مىزدايد. قرآنكريم مىفرمايد :
( وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابآ طَهُورآ ).
و پروردگارشان بادهاى پاك به آنان مىنوشاند. انسان / 21.
امامصادق علیه السلام در تفسير آيهى شريفه مىفرمايد :
«يُطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سِوَي اللَّهِ إِذْ لاَ طاَهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَيْءٍ مِنَ الاَْكْوَانِ إِلاَّ اللَّهُ »[1] .
پروردگار با اين بادهى بسيار پاك، آنها را از هرچيزى غير از خدا پاك مىكند ( و براى آنان فقط خداوند مىماند )؛ چون جز خداوند، پاككنندهاى نيست كه از آلودگى به چيزى از تعيّن پاك گرداند.
[1] ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 8، بيروت، 1403 ق، ص 113، باب 23.