آگاهىهاى نورى حقّى و تحويلى
آگاهىهاى نورى حقّى و تحويلى
انسان الاهى در سير صعود، اگر بعد از وصول به قلب، به مقام روح و ولايت موهبتى نائل شود، در همين ناسوت كه عالم تغيير است، عوالم پساناسوت و تثبيت، يعنى عوالم سير نفسى و مثالى، عوالم سير قلبى و ملكوتى، عوالم سير روحى و جبروتى و عوالم عشق و وحدت و اسما و صفات لاهوت و عالم احدى، بلكه ذات را در رؤيت و وصول و حضور آگاهى دارد؛ عوالم غيرقابل شمارشى كه حتى فرشتگان مقرّب نه مىتوانند به عوالم اعلايى آنها وارد شوند و نه حتى خبرى از عوالم و پديدههاى عالى ( الْعَالِينَ )[1] آن دارند. اين آگاهىها در سير نزول با انسان الاهىست.
انسان الاهى و ولايى كه در قوس نزولى محبوبى و وحيانى و در قوس صعود صاحب مقام روح به تربيت ربّ و به ضرورت الاهى و به عشق و وحدت و به صدق است، خداوند موكّل و محافظ او مىشود و سرنوشت حتمى وى را در دست خود دارد. محبوبى وحيانى و نزولى در ناسوت از پايان عزتمند و از شهادت برخوردار است.
انسان ولايى ذاتى بدون شرط و عارى از تأثير زمينه و محيط، به تمامى فعليت است و زمينههاى اعدادى ناسوتى و مدرسى در او كارگر نيست و همان هست كه خداوند خواسته است. وى هم از علم برهانى و هم از معرفت شهودى و هم از همنشينى و وحدت وجودى و جمعيت انواع قربِ نوافل و فرايض كه از آن خواهيم گفت، بهطور مطلق برخوردار است.
آنچه به مصرف انسان حقّى مىرسد كه خداوند رزق او كرده و او از اين بابت دغدغهاى ندارد كه از كجا و چگونه به او رسيده است.
انسان تمامحقّى كه از وى به محبوبى نيز ياد مىشود، در دل حادثاتِ بلاخيز مىشود كه ربّ وى براى او تعيين كرده است و محبوبى از آن جلالها نهتنها بيمناك نمىشود، بلكه با عشق زير تيغهاست. تنها قاعدهى ناسوتى انسان ولايى ذاتى بلاكشى و عشق به جلال الهىست. اين لازمِ برترى، فيناليست و احسنبودن است و محبوبى براى همين تابآورى و تحمل بلا را دارد.
محبوبى با معرفت زيست دارد و به علم مفهومى نيازمند نيست. وى چنانچه برخوردار از جمعيت، سفر چهارم و دستگيرى خلق باشد، با دم و بيان حق به آگاهى و با خون سرخ خود به راهنمايى شايستگان مىپردازد.
در ادامه از آگاهىهاى شهودى انسان الاهى و حقايقِ پديدار در سير تحويلى نزولى و خلقت نورى و سپس از سير صعودى كه با قلب شروع مىشود و از مرتبهى روح و ولايت و نورانيت ختمى و فراتجرّد انسان الاهى مىگوييم.
[1] – ص / 75 .