عاملهاى كارا بر شهود
عاملهاى كارا بر شهود
انسان داراى چرخههاى انرژى ( چاكـْرا ) فراوان و مراكز نيروى منحصر به فرد و با ارتعاشهاى اختصاصىست كه نيروى حيات و زندگى و خلاقيت را با جريان مداوم انرژى هم از درون تن و هم از بيرون به واسطهى هالهى انرژى فراهم مىكند. مراكز عمدهى اين چرخهها كه با تنفس در ارتباط است براى غيرمحبوبان و صاحبان قلوب موهبتى، يعنى براى محبّان در كيفيت شهود كاراست.
شهود ناسوتى با تن و ضعف و آلودگى يا قوّت و پاكى چرخههاى انرژى و با توانمندى مديريت تنفس و دم و بازدمها و نيز با سبكى و سنگينى معده و خواب كوتاه يا طولانى و نيز با اقتدار و ضعف نفس در ارتباط است.
اگرچه شهود صافى و ناب آن است كه خودبهخودى و بدون انتظار رخنمون شود، ولى مىشود شهود را با تمرينهاى مداوم، آگاهانه و ارادى و انشايى ساخت تا هرچيزى را كه شهودگر اراده مىكند و خواست، رؤيت كند.
تنفس و خواب كه در ابتدا ارادى نيست، براى شهود شفاف و عميق لازم است آگاهانه و ارادى شود تا در كنار دورى از تكثر و كثرت ظهورى و قناعت به عفاف و كفاف و پرهيز از مسكنت و گدامنشى و ابتلا به حرام و حرامخوارى، شهودگرْ تابآورى بيابد و براى نمونه به هنگام برشدن و شهود، به انرژىهاى سخت و نفوذناپذير و به بازدارندهها مبتلا نشود.
بازبودن يا انسداد، پاكى يا آلودگى و همترازى و تعادل يا كمكارى و پركارى و نيز همگامى و جذب اين چرخهها با تكنيكهاى تنفس و كوتاهى خواب و سبكى معده و سكوت و كتمان و ضايعنكردن ديدهها و نسپردن شهود به نااهل و دريغنداشتن آن از شايسته به قصد دستگيرى از وى و بهرهبردن از اقتدار پديدههاى قدرتىِ اجنه كه توان برشدن به عوالم ديگر دارند يا مصرف قدرت پديدههاى ماورايى مانند روحالقدس، به معيار امتياز در علم و نبوغ و زيبايى و انس و جذب، بدون طمعورزى مادى و خودخواهى و هوسبازى و نيز موقعيت باطن كه بر سكّوى دل به سِرّ، خفا و اخفا مىرسد، كيفيت و امتداد و سير و خلسه و قدرت نفوذ و دامنه و باند و ميدان شهود، شفافيت و سپردهپذيرى دادههاى هجومى شهود را تحت تأثير قرار مىدهد. البته كسى كه به نهايت برسد، انتظار و توقع و طمعى به شهود ندارد و نه سببسازى مىكند و نه سببسوزى و از طريق انس و عشق و جذب، شهودگر آنچه مىشود كه بهضرورت براى او پيشامد دارد. فرد ضعيف يا آلوده به حرام و ظلم و دروغ، چنانچه بدون مربى كارآزموده و صافىشدن پىگير شهود باشد، ممكن است به اختلال در مشاعر و در شخصيت دچار گردد.
شهود با آنكه حضور بىواسطهى واقعيت است و فاعل شناسا با معلوم وحدت دارد، ولى هم وحدت و صفاى باطنى و جذب، امرى تشكيكى و نسبى در همان صحنهى حضور است و هم خيال شهودگر را مشوب و مخالف با ساحت مثال منفصل مىسازد و هم شهود مثال منفصل كه نفسانى و درگير ذهن است در افراد مبتدى به حافظه سپرده مىشود و حافظه با دخالت مغز مىتواند از نوع حافظهى كاذب باشد و شهود پس از قطع رابطه با حضور، احتمال دارد كاذب گردد. با توجه به اين عاملها، صدق شهود همانند دانش، امرى نسبى و در هر شهودگرى به ميزانى متفاوت از ديگرى توفيق دارد. ضمن آن كه يك انسان نيز مىتواند بىنهايت تعين داشته باشد و در هر تعينى آگاهى و شهودى متفاوت از تعين پيشين دارا گردد. انسانى كه برخوردار از اعتدال جمعى و مشاعىست، راستترين شهود و آگاهى را داراست.