گنجینه نکات سوره مبارکه توحید
منشور توحید و راهنمای شناخت خداوند بر اساس قرآن کریم
آیات و ترجمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ترجمه: عشقِ گشاينده و پيشبرنده، تماممرتبه؛ ذات تمام كمال؛ گشوده، فراگير و قسطْ مرحمتبخش، محكم خيررسان و ظهورده؛ بهضرورت و وجوب، موهبتكنندهىِ برگزيدگان.
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
ترجمه: بگو: او خدای تمام کمال و جمعیت کمال، یکتاست.
سوره توحید، آیه ۱
اللَّهُ الصَّمَدُ
ترجمه: خدایی که به سروری بینیاز است.
سوره توحید، آیه ۲
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ
ترجمه: نه زاده و نه زاده شده است.
سوره توحید، آیه ۳
وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ
ترجمه: و هیچکس همتا و همسان او نیست.
سوره توحید، آیه ۴
بخش اول: مبانی معرفت توحیدی (اهمیت «قُلْ»)
ضرورت گفتگوی جمعی
کلمه «قُلْ» به معنای ضرورت ایجاد جامعه، گفتگو، تفاهم و همدلی برای رسیدن به معرفت خداوند است. توحید در انزوا به دست نمیآید.
مشارکت در معرفت
گفتگو باید با نیت بهرهمندی از حقایقی باشد که نزد دیگران است. اشتراکگذاری فهمها و یافتههای جدید، جامعه توحیدی را میسازد.
پرهیز از تقلید کورکورانه
مغز برای راحتی به جای آگاهی عمیق، به دنبال «آشنایی» و «کلیشهها» میرود. این امر منجر به تقلید کورکورانه و تعصب شده و مانع گفتگوی سازنده توحیدی میشود.
مهارتهای گفتگوی سازنده
گفتگوی توحیدی نیازمند همدلی، گوش دادن فعال، احترام متقابل به عقاید، صداقت، پرهیز از پیشداوری و کنترل احساسات منفی مانند خشم و ناامیدی است.
نقش مربی و ولیّ الهی
«قُلْ» خطابی به پیامبر بهعنوان مربی و ولیّ الهی است. بالاترین سطح توحید از طریق مراجعه به ولیّ حی و زنده الهی که معرفت را مستقیم از خدا میگیرد، حاصل میشود.
نسبیت معرفت سالکان
به جز خداوند که حق مطلق است، انسانهایی که در مسیر وصول به او هستند، معرفتشان نسبی و آمیختهای از حق و باطل است. به همین دلیل گفتگو برای تشخیص خطا ضروری است.
تصحیح تصور و احساس
مشکل اصلی در شناخت خدا، عدم تصدیق او نیست، بلکه داشتن تصور و احساس نادرست از اوست. سوره توحید این تصور را اصلاح میکند.
بدیهی بودن اصل وجود خدا
اصل وجود و وحدانیت خداوند امری بدیهی است؛ یعنی صرف تصور صحیح آن، منجر به تصدیق میشود و کسی که مدعی تعدد خدایان است باید دلیل بیاورد.
نیاز به پیشفرضهای نظری
گرچه معرفت خدا بدیهی است، اما این بداهت نیازمند پیشفرضهای نظری درستی است که از طریق گفتگو و تعلیم (قل) به دست میآید.
جامعه ژرفاندیش آخرالزمان
امام سجاد (ع) میفرماید خداوند میدانست در آخرالزمان اقوامی ژرفاندیش خواهند آمد، لذا سوره توحید و آیات ابتدایی سوره حدید را برای آنان نازل کرد.
احترام الهی به انسان
فرمان «قُلْ» و فرستادن بهترین مخلوق (پیامبر) برای گفتگو، نشانه احترام و تکریم خداوند به بندگانش است. او با آقایی (صمدیت) با خلق مواجه میشود.
توحید، یک فرایند تدریجی
کلمه «توحید» بر وزن تفعیل، دلالت بر تدریج دارد. رسیدن به معرفت حقیقی یک فرایند پویا، زنده و نیازمند انس مداوم با خداوند و کلام اوست.
آزادی بیان، لازمه رشد
جامعه توحیدی برای رشد نیازمند آزادی بیان و رسانه است تا حتی نظرات مخالفان نیز شنیده و نقد شود و از این طریق معرفت جامعه ارتقا یابد.
هویت انسان و هوشمندی
میزان قرب انسان به خداوند بر اساس میزان هوشمندی، حکمت، انصاف و قدرت تشخیص حق از باطل است.
موانع درک توحید
تعصب، کلیشهگرایی، تقلید کورکورانه، پیشداوری و زودرنجی، موانع اصلی گفتگوی سازنده و در نتیجه، موانع رسیدن به حقیقت توحید و ولایت هستند.
مسیر ایجابی و سلبی
سوره توحید دو مسیر شناخت را ارائه میدهد: مسیر ایجابی (اثباتی) با معرفی اسماء «هو، الله، احد، صمد» برای اهل سلوک، و مسیر سلبی (تنزیهی) با «لم یلد و لم یولد...» برای کسانی که قدرت درک قلبی کمتری دارند.
نقش تفکر انتقادی
برای رسیدن به توحید باید از تفکر انتقادی بهره برد، عقاید خود را دائماً ارزیابی کرد و اطلاعات کلی و بزرگ را به اجزای کوچکتر شکست تا به ریشه و عمق مطلب رسید.
شناخت، امری قلبی و احساسی
شناخت خداوند بیش از آنکه امری ذهنی و مفهومی باشد، یک «احساس» و یافت قلبی است که باید تصحیح و پالایش شود تا حضور حق از حضور سایر اشیاء تمیز داده شود.
ایمان، امری پویا و نیازمند تجدید
فرمان «یا ایها الذین آمنوا، آمِنوا» (ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان بیاورید) نشان میدهد که ایمان باید دائماً تجدید و نو شود و این نوسازی در بستر ارتباط جمعی و گفتگو ممکن است.
ارکان توحید: صدق و انصاف
پایههای رسیدن به آگاهی توحیدی، «صدق» (راستی و پرهیز از فریب و ریا) و «انصاف» (دل دادن به حقیقت، حتی اگر نزد دیگران باشد) است.
گفتگو در برابر انزوا
انسانی که از جمع بریده و در انزوا به سر میبرد، دچار رکود، خمودگی، پوچی و خلاء میشود. فرمان «قل» انسان را از فردیت و «منگرایی» رها کرده و به یک نظام جمعی و مشاعی پیوند میدهد.
ذکر «سبحان الله»
پایهایترین ذکری که به انسان نورانیت میبخشد، ذکر «سبحان الله» است. این ذکر انسان را به مدیران برتر کائنات (هو، الله، احد) متصل کرده و کاستیهای او را جبران میکند.
توحید و تنوعپذیری
خداوند بینهایت نقش متنوع خلق میکند. انسان موحد نیز باید از انعطافپذیری و تنوعپذیری برخوردار باشد و در یک موضع ثابت باقی نماند تا بتواند تجلیگاه افعال متنوع الهی باشد.
صلح درونی و جمعی
برای پذیرش احکام متنوع الهی، انسان ابتدا باید با خود در صلح باشد و سپس به صلح جمعی با سایر پدیدهها برسد و از دشمنی و عناد با هر ظهوری پرهیز کند تا به مقام «صلح کل» نزدیک شود.
معرفت موهبتی و تعلیمی
راه شناخت توحید دو مسیر دارد: یا به صورت موهبتی و نزولی (از بالا به پایین) از جانب خداوند اعطا میشود، یا به صورت تعلیمی و صعودی (از پایین به بالا) با آموزش و تربیت خلقی به دست میآید.
بخش دوم: مراتب وجود و اسماء الهی
مقام ذات (غیب الغیوب)
بالاترین مرتبه، ذات بیتعین و غیبالغیوب است که بیاسم و رسم، غیرقابل توصیف و مقام سکوت معرفتی است. این ذات، نه جزء میپذیرد و نه متعدد میشود.
«هو»: مقام احدیت ذاتی
اولین ظهور و تجلی ذات، اسم «هو» است که مقام احدیت ذاتی (وحدت بدون شائبه کثرت) است. «هو» یک حقیقت عینی و مدیر باطنی تمام اسماء و ظهورات است.
«الله»: مقام واحدیت ذاتی
مرتبه بعد، اسم «الله» است که مقام واحدیت (وحدت در عین کثرت مفهومی اسماء) و مقام جمع اسماء است. در این مرتبه، تمام اسماء به صورت تفصیلی ظهور دارند.
«احد»: مقام بساطت و احدیت ساری
«احد» در آیه اول بر بساطت و عدم ترکیب ذات تأکید میکند و همچنین به مقام احدیت ساری اشاره دارد؛ یعنی حضور یکپارچه و واحد خداوند در مقام فعل و خلقت.
«صمد»: مقام بینیازی و معشوقیت
«صمد» یعنی خداوند بینیاز مطلق، آقا، سرور و معشوق همه اسماء و همه ظهورات است. او نیازهای همه را از روی عشق و کرامت تأمین میکند، نه از روی نیاز.
عینیت اسماء با ذات
اسماء الهی مانند «هو» و «الله» با اینکه ظهورات متمایزی هستند، اما عین ذات غیبالغیوب بوده و ذات مستقلی از خود ندارند.
کثرت مفهومی اسماء
کثرت اسماء (رحمن، رحیم و...) یک کثرت مفهومی در ذهن ماست که از مشاهده افعال متعدد خداوند نشأت میگیرد؛ اما در حقیقت، همه اسماء عین یکدیگر و عین ذات حق هستند.
اجمال اسماء در «هو»
در مقام «هو»، اسماء به صورت اجمالی و درهمتنیده (مندمج) حضور دارند و قابل تفکیک نیستند.
جمع اسماء در «الله»
در مقام «الله»، اسماء به صورت جمعی و تفصیلی ظهور دارند، مانند اشیایی که در یک ویترین به نمایش گذاشته شدهاند و الله مدیر کل آنهاست.
مراتب ظهور
سلسله ظهور از ذات غیبالغیوب آغاز شده، به «هو» (احدیت) و سپس «الله» (واحدیت) میرسد. «الله» نیز سایر اسماء را ظاهر میکند که آنها نیز اعیان ثابته و سپس عالم خلق را ایجاد میکنند.
اسماء مستأثره
بخشی از اسماء الهی، اسماء مستأثره (پنهان) هستند که جزو مفاتیح غیب بوده و عموم از آن بیخبرند و بدون اسباب و وسایط عمل میکنند.
انس با «هو» و عشق
انس با اسم «هو» سوزانندهترین عشق را در دل سالک ایجاد میکند. این عشق، انسان را به ترک تعلقات وامیدارد و او را به ولیّ محبوبی ذاتی (مظهر هو در ناسوت) متصل میکند.
خطرات ذکر «هو»
ذکر «هو» بسیار سنگین و بلاخیز است و بدون اذن استاد و آمادگی کامل، ممکن است سالک را به جای تعالی، متلاشی کند. این ذکر تعلقات دنیوی را میسوزاند.
وحدت در مقابل احدیت
وحدت در جایی مطرح میشود که شائبه کثرت وجود داشته باشد (مانند مقام الله)، اما احدیت در جایی است که هیچ شائبهای از کثرت متصور نیست (مانند مقام هو).
بسم الله مخصوص سوره
بسم الله در هر سوره، هویت و مصداق خاص خود را دارد. «بسم الله» سوره توحید، متناسب با احدیت ذاتی، احدیت ساری و صمدیت خداوند است.
احدیت شخصی خداوند
احدیت خداوند یک احدیت فردی و منزوی نیست، بلکه یک احدیت شخصی است که به او جمعیت میبخشد. خداوند با اسماء خود کار میکند و از انسان نیز میخواهد که برای معرفت، جمعی باشد.
سه مرتبه وحدت در سوره
سوره توحید به سه مرتبه از وحدت اشاره میکند: احدیت ذاتی (در مقام «هو»)، واحدیت (وحدت در کثرت اسماء در مقام «الله») و احدیت ساری (وحدت در مقام فعل).
«صمد» به مثابه آقایی و کرامت
صمدیت یعنی خداوند با سیادت، آقایی، بزرگمنشی و کرامت، نیازهای سالک در مسیر تحقق احکام الهی را تأمین میکند؛ نه اینکه هر خواستهای را برآورده سازد.
اسماء، حقایق عینی
اسماء الهی صرفاً الفاظ مکتوب نیستند، بلکه حقایقی خارجی و عینی هستند. پرستش خداوند به معنای پرستش این حقایق خارجی است، نه صرفاً الفاظ.
نقش فعل در تمایز اسماء
تمایز مفهومی و تکثر اسماء در ذهن ما، از مشاهده افعال و ظهورات گوناگون خداوند نشأت میگیرد. اگر فعل و ظهور متعدد نبود، اسماء نیز به صورت متکثر درک نمیشدند.
ذکر ترکیبی «هو الله احد»
ذکر متصل «هو الله احد» یکی از سنگینترین و قدرتمندترین اذکار قربی است که انسان را به انفراد و انقطاع از خلق میکشاند و بهتر است در خلوت، تاریکی و سجده گفته شود.
معبود اسماء الهی
خود اسماء الهی (مانند هو و الله) نیز معبودشان همان ذات بیتعین است. همه ظهورات و اسماء رو به آن ذات بینشان دارند.
بینیازی در عین جمعیت
«الله الصمد» یعنی خداوند در عین داشتن جمعیت اسماء و صفات (الله)، بینیاز مطلق (الصمد) است. این جمعیت او را نیازمند نمیکند.
نفی همتا در ذات و فعل
«لم یکن له کفوا احد» همتایی را در تمام شئون نفی میکند. خداوند نه در ذات و احدیت ذاتی شریک دارد و نه در فاعلیت و احدیت ساری، نظیر و همتا دارد.
ویژگیهای لفظی اسم «هو»
اسم «هو» هیچیک از محدودیتهای ناسوتی مانند الف و لام، نقطه، تشدید یا تنوین را ندارد و این خود نشاندهنده وحدت محض و خالص بودن آن است.
بخش سوم: خلقت، فاعلیت الهی و اختیار انسان
احدیت ساری (حق ساری)
احدیت ساری، حضور یکپارچه و بیواسطه ذات الهی در مقام فعل و در تمام مراتب خلقت (جبروت، ملکوت، ناسوت) است. این حضور، عینیت نیست بلکه سریان و جریان است.
معیت قیومیه
پس از ایجاد خلق با احدیت ساری، خداوند آنها را با معیت قیومیه به صورت مستمر مدیریت، حفظ و کمال میبخشد.
فاعلیت انحصاری خداوند
تنها فاعل و مؤثر حقیقی در عالم، خداوند است. مخلوقات (ظهورات) ذات و استقلال ندارند و حتی قابلیت پذیرش فعل را نیز از خودشان ندارند.
حکم فقط از آنِ خداست
چون فاعلیت منحصر به خداست، حکم (قانونگذاری و تعیین سرنوشت) نیز فقط از آنِ اوست (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ). هیچکس حق دینسازی برای خلق را ندارد.
خلقت بر مبنای عشق
خلقت از روی محبت و عشق ذاتی خداوند به کمالات خودش نشأت گرفته است، نه از روی نیاز یا برای رسیدن به هدفی خاص. از این رو، ظهورات، معشوق خداوند هستند.
اعیان ثابته: نقشه خلقت
اعیان ثابته، علم فعلی خداوند به مخلوقات و نقشه خلقت است. این اعیان، واسطه بین اسماء الهی و عالم خلق هستند و مرتبه هر ظهوری را تعیین میکنند.
اختیار ظهوری و مشاعی انسان
انسان در عالم ناسوت از یک اختیار ظهوری (نه ذاتی) و مشاعی (در یک نظام جمعی و وابسته به اسباب) برخوردار است که به او امکان میدهد مانع اجرای احکام الهی شود یا آن را تسهیل کند.
جبر و اختیار
انسانها مجبور نیستند، بلکه مجبول هستند؛ یعنی بر اساس سرشتی که اسماء الهی برایشان رقم زده (نوری، ناری یا عادی) عمل میکنند. اما در ناسوت این سرشت با اختیار همراه است.
قرب و بعد مخلوقات
خداوند با احدیت ساری به همه ظهورات به یک اندازه نزدیک است، اما ظهورات نسبت به او قرب و بعد دارند. محبوبان ذاتی نزدیکترین و منکران دورترین هستند.
فاعلیت باواسطه و بیواسطه
خداوند هم از طریق سلسله اسباب (اسماء، اعیان ثابته و...) و هم به صورت بیواسطه و ناگهانی از طریق احدیت ساری در عالم تأثیر میگذارد و میتواند اسباب را بسوزاند.
انسان، مظهر جمعی اسماء
انسان کامل این توانایی را دارد که جامعیت اسماء الهی را در خود ظهور دهد، در حالی که سایر موجودات تنها مظهر جنبههای خاصی از اسماء هستند.
نفی حلول و تشبیه
حضور خداوند در خلق، از نوع حلول (مانند حلول روح در بدن) یا تشبیه (یکی شدن با خلق) نیست. خداوند برتری و تنزیه خود را حفظ میکند.
صلابت خلق
صلابت و محکمی که در مخلوقات برای طی مسیر زندگیشان دیده میشود، پرتوی از همان هویت ساری و حکم الهی است که در آنها جریان دارد.
عدم قضاوت بر خلق
با توجه به حضور بیواسطه هویت ساری و پیچیدگی نظام اسباب، نباید به سادگی در مورد اعمال و سرنوشت دیگران قضاوت کرد، زیرا ممکن است یک فعل ظاهراً باطل، در باطن مجرای یک حق الهی باشد.
نفی زایش و تولید
آیات «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ» نظام خلقت الهی را از نظام زایش و تولید در عالم خلق جدا میکند. ظهورات از خدا جدا نمیشوند و او نیز از چیزی به وجود نیامده است.
تمایز هویت ذاتی و هویت ساری
باید بین «هویت ذاتی» (اسماء الهی که عین ذات هستند) و «هویت ساری» (جریان و حضور حق در خلق) تمایز قائل شد. خلط این دو مفهوم، انسان را به شرک و کفر میکشاند.
بقا به بقای الهی
مخلوقات و ظهورات، به بقای خداوند باقی هستند. همانطور که وجود خداوند ازلی و ابدی است، ظهور او نیز ازلی و ابدی است و نابودی برای آن متصور نیست.
عالم ناسوت: عالم تغییر
بر خلاف عوالم بالاتر که از ثبات برخوردارند، عالم ناسوت، عالم تغییر و تجدید است. همین خصوصیت، زمینه را برای اختیار ظهوری انسان و ساختن کیفیت صعودش فراهم میکند.
دو فیض: علمی و عینی
فیض الهی دو جنبه دارد: فیض علمی که همان اعیان ثابته (نقشه خلقت) است و فیض عینی که همان خلقت و ظهورات در عالم واقع است.
جانِ جانان
حیات و جانِ هر ظهوری، از خداوند است، اما جانِ جانِ آن ظهور (کیفیت، عشق، علم و لطف آن حیات) خودِ حق تعالی است که از طریق احدیت ساری در آن جریان دارد.
یگانگی در خلقت
خداوند در خلقت خود ابداع دارد و هرگز تکرار نمیکند. هر ظهوری، یکتای منحصر به فرد و «دُردانه» خداوند است. بنابراین، یکسانسازی فرهنگی و فکری با نظام خلقت در تضاد است.
فساد و اختلال در کائنات
گناه، معصیت و ظلم، ترکیبها و کثرتها را در عالم ناسوت به صورت نامتعادل افزایش داده و موجب اختلال در نظام احسن کائنات میشود که عواقبی چون خشکسالی و آشوب را در پی دارد.
علم محدود و قضاوت
علم انسان، حتی علم جمعی بشر، در برابر گستره علم و فعل الهی ناچیز است. بنابراین قضاوت قطعی در مورد حق یا باطل بودن یک رویداد پیچیده، از روی غفلت است.
فسخ همتها
کلام حضرت علی (ع) «عَرَفتُ اللهَ بِفَسخِ العَزائِم» (خدا را به درهم شکستن تصمیمها شناختم)، به این حقیقت اشاره دارد که فاعل نهایی خداوند است و او میتواند نتیجه تلاشها را بر خلاف انتظار رقم بزند.
خلقت پیشینی
خلقت یک انسان، نتیجه هزاران سال ترکیب و همنشینی ذرات مادی با نزول علم الهی است. این فرایند پیشینی، کرامت والای انسان را نشان میدهد و بر حرمت جان او تأکید دارد.
بخش چهارم: ولایت و سیر و سلوک
نقش محوری ولیّ محبوبی
نزدیکترین و سریعترین راه وصول به توحید، یافتن ولیّ محبوبی ذاتی (مظهر اسم «هو») و ایجاد عشق به اوست. این عشق، سالک را برای پذیرش بلایای سلوک آماده میکند.
عشق، داروی بیهوشی سلوک
دست کشیدن از تعلقات دنیوی و نفسانی دردناک است. عشق به ولیّ الهی مانند دارویی است که سالک را مدهوش میکند تا بتواند این دردها را تحمل کرده و به انقطاع کامل برسد.
فنای در ذات
مسیر محبوبی، سالک را مستقیماً به «فنای در ذات» میرساند؛ یعنی دست کشیدن از همه چیز، حتی خوبیها و کمالات، و رسیدن به انقطاع کامل از غیر خدا.
تعینشکنی برای وصول
برای رسیدن به ذات بیتعین، سالک باید تمام تعینها و قیود را بشکند، حتی تعین «هو». این بالاترین مرتبه وصول است که هیچ خاطرهای از آن باقی نمیماند.
شبیه سازی، قانون جذب
دستگاه جذب عنایت الهی بر اساس شبیهسازی عمل میکند. هر چه انسان در صفاتی چون عشق و محبت به خداوند شبیهتر شود، بر اساس قانون جذب، سریعتر به او نزدیک میشود.
دین، ولایت و اخلاق
دین (احکام)، ولایت (عشق و ایثار) و اخلاق (حکمت عملی عقل) سه حوزه متفاوت هستند. ولایت مرتبهای بالاتر از دینداری متعارف است و اخلاق نیز عمدتاً توسط عقل عملی کشف میشود.
نقش صافی و صدق
در مسیر سلوک، داشتن دلی صاف و نیتی صادق (حقجویی) اهمیت بالایی دارد. خداوند اشتباهات چنین فردی را نادیده میگیرد، همانطور که خطای حضرت موسی را بخشید.
امام هر شخص
در نظام اسباب و ولایت خاص، هر فردی از امت یک امام، ظهور و مخلوق آن امام محسوب میشود و در قیامت نیز با امام خود محشور میگردد.
مظاهر هو
اولیاء محبوبی ذاتی، مظاهر انسانی اسم «هو» هستند. آنها غیر از خود «هو» (که یک حقیقت عینی ربوبی است) میباشند، اما تجلی آن در عالم خلق هستند.
خطر سلوک محبّی
سالکی که در مسیر محبّی (عاشق) حرکت میکند و استاد محبوبی ندارد، در معرض آفاتی چون تکبر، ریا و خودبزرگبینی قرار میگیرد، زیرا ظرفیت وجودیاش محدود است.
تلبیس اولیای الهی
اولیاء محبوبی برای جلوگیری از افراط مریدان و به هم خوردن تعادل زندگی آنها، از «تلبیس» (پوشاندن حقیقت و ابهام) استفاده میکنند تا از بروز عشقهای افراطی و آسیبزا جلوگیری کنند.
انفراد و انقطاع
انس با اسماء توحیدی، سالک را به انفراد (تنهایی) و انقطاع (بریدن از غیر) میکشاند. این تنهایی برای زجر دادن نیست، بلکه برای ایجاد خلوت و معاشقه با حق است.
موانع سلوکی
کسی که به اسراف، دروغ، ظلم، خودشیفتگی و تکبر مبتلاست، نمیتواند از سوره توحید بهره حقیقی ببرد و انس با این سوره برای او به جای نور، سوختن و خاکستر شدن را در پی دارد.
شروط طهارت برای ذکر
برای استفاده سلوکی و انشائی از اسماء مقدسی چون «هو» و «الله»، داشتن طهارت ظاهری (وضو و غسل) و طهارت باطنی (خلوص) شرط ادب است و بیتوجهی به آن، بیاحترامی محسوب میشود.
قلب شکسته
خداوند میفرماید: «أنا عِندَ قُلوبِ المُنکَسِرَة» (من نزد قلبهای شکستهام). قلب سالم و دستنخورده نمیتواند جایگاه حق باشد؛ بلکه قلبی که بلاپذیر و خرد شده است، به خدا نزدیکتر است.
لزوم شکستن تعینات
برای رسیدن به ذات بیتعین، باید تمام تعینها و قالبها را شکست. این شکستن شامل حجابهای ناری (گناهان) و حجابهای نوری (کمالات و عبادات) میشود.
سه راه وصول
سه راه اصلی برای وصول به حق وجود دارد: ۱- یافتن مربی ناسوتی (ولی الهی). ۲- متحد شدن با عین ثابت خود (از طریق اسم رب). ۳- فنا شدن در بساطت و اطلاق ذات الهی (از طریق اسم هو).
معرفت محبوبی و سلوک محبان
معرفت حقیقی، «معرفت محبوبی» است که یکی و احدیالسیر است. اما «سلوک محبان» متعدد و متشتت است، زیرا هر محبی مسیر شخصی و ناقص خود را طی میکند.
فصل نوری و ناری
هر انسانی یک «فصل» یا سرشت اولیه دارد که میتواند نوری، ناری یا عادی باشد. تکرار گناه و فساد میتواند فصل عادی را به فصل ناری تبدیل کند و فرد را از حقایق بیزار سازد.
خروج بیبازگشت
روایت امام صادق (ع) که «مانند کسی از خانه خارج شو که بازگشتی ندارد» به مقام انقطاع و درک این حقیقت اشاره دارد که جان و اراده انسان در دست دیگری است و فاعل مستقل نیست.
اولیاء اخفیاء
کسانی که با اسم «هو» مسانخ میشوند، جزو اولیاء پنهان (اخفیاء) و صاحبان سرّ الهی میگردند. آنها به صورت مخفی به خلق خیر میرسانند و به دنبال شهرت نیستند.
بلاپذیری و عشق
مسیر سلوک نیازمند پذیرش بیقید و شرط بلا و سختی است. چنین پذیرشی تنها با عشق پاک و حقیقی ممکن میشود که در آن شک، تردید و واهمه راهی ندارد.
تفاوت ضرورت و اجبار
اولیاء محبوبی به «ضرورت» عشق عمل میکنند، نه از روی «اجبار». ضرورت از مشاهده مستقیم اراده حق و عمل به مقتضای عشق ناشی میشود و با اختیار منافاتی ندارد.
مقام فوق تجرد
مرتبه احدیت ذاتی، مقامی «فوق تجرد» است و از مقام تجرد روح و فرشتگان نیز بالاتر است. درک آن نیازمند رسیدن به این مرتبه است و با ابزارهای عادی ممکن نیست.
حیات دینی و حیات ولایی
حیات دینی مبتنی بر احقاق حق و عدالت است، اما حیات ولایی که مرتبهای بالاتر است، مبتنی بر عشق، ایثار، گذشت و فداکاری است.
تفاوت قربها
چهار نوع قرب وجود دارد: قرب نوافل، قرب فرائض، قرب مطلق و مطلقِ قرب. اولیای الهی میتوانند در هر یک از این مراتب حضور داشته باشند و جامع همه قربها هستند.
نقش توبه و ذکر
برای جبران آلودگیها و فسادها و جلوگیری از تبدیل شدن آنها به سرشت ثانویه، باید از ابزارهایی چون توبه، ذکر و توسل به اولیاء الهی برای جلب توفیق و قرب استفاده کرد.
تأثیر نقطه اتصال روح و تن
نقطه اتصال روح پیشینی به تن مادی، میتواند نقطه قوت و استعداد ویژه فرد باشد. اگر این اتصال در سر باشد، فرد نابغه میشود و اگر در پا باشد، دوندهای قوی میگردد.
نفی گمراهی در طریق عاشقی
در طریق عاشقی و در محضر محبوبان، کسی گمراه نیست. همه ظهورات در حال پیمودن مسیر سرشتی خود هستند و از دیدگاه کلی، بیراهه نمیروند.
عقل دلشده
برای درک حقایق توحیدی، ذهن و عقل استدلالی باید خاموش و تسلیم قلب شوند تا «عقل دلشده» (عقلی که به قلب ارتقا یافته) شکل بگیرد و از اوهام و خیالات رها شود.
بخش پنجم: مراتب معرفت و آثار سوره
یگانگی مخلوقات و خالق
سوره توحید انسان را دعوت میکند تا با تأمل در یگانگی و منحصر به فرد بودن هر مخلوق، به یگانگی و احدیت خالق پی ببرد.
حقیقت بدیهی، تصور نیازمند تعلیم
وجود خداوند یک حقیقت بدیهی است، اما «تصور صحیح» از این حقیقت بدیهی نیست و نیازمند تعلیم و تصحیح از طریق وحی و اولیاء الهی است.
احدیت حقیقی
احدیت خداوند، یک «احدیت حقیقی» است که هیچ فرض و شائبهای از تعدد و ترکیب را برنمیتابد. بنابراین، بار اثبات بر عهده کسی است که مدعی تعدد خدایان است.
سیادت فعلی
«الله الصمد» بیانگر سیادت فعلی خداوند است. او در پرتو یکتایی ذاتش، بر تمام ظهورات و افعال خود آقایی و سروری دارد و این سیادت را با عشق و کرامت اعمال میکند.
درمان وسواس
انس با سوره توحید و خواندن یکپارچه آن، به ویژه سه آیه آخر (سه "لم")، وسواسهای فکری و عملی را پاک کرده و کثرتها و غیریتها را از ذهن میزداید.
معرفت یکپارچه
سوره توحید یک معرفت منسجم و یکپارچه را ارائه میدهد و باید به صورت کامل و متصل خوانده شود تا این انسجام معنایی درک شود.
ارتباط «قل» با ثقلین
فرمان «قل» به پیامبر، اشارهای به حدیث ثقلین است: محتوای توحید از «کتاب الله» (قرآن) و طریق آموزش و مربیگری آن از «عترت» (اولیاء الهی) گرفته میشود.
هوش اجتماعی و معرفت
هوش حقیقی، یک امر اجتماعی و جمعی است. توانایی تشکیل گروه و تیم باکیفیت برای گفتگو و تحقیق، لازمه رسیدن به معرفت خداوند است و «قل» به این معنا اشاره دارد.
نسبت مطلق و مقید
ذهن انسان به عنوان یک موجود «مقید»، به صورت بدیهی وجود یک حقیقت «مطلق» را درک میکند. همین توجه، نقطه شروع اثبات وجود خداوند است.
اطلاق و بساطت
خداوند «مطلق» است، یعنی هر کمالی را داراست و قید ندارد. همچنین «بسیط» است، یعنی ترکیب ندارد. این دو ویژگی با هم، جایی برای وجود دومی باقی نمیگذارد.
عینیت علم و معلوم
در مقام الهی، علم خداوند (اعیان ثابته) عین معلوم او (خلق در مقام احدیت ساری) است. این عینیت به وساطت اعیان ثابته محقق میشود.
ظهور ثابت و سیال
ظهورات الهی دو گونهاند: ظهور ثابت که مربوط به عوالم غیر ناسوتی است و ظهور سیال که مختص عالم ناسوت بوده و جریانی و اقتضایی است.
اقتصاد توحیدی
اقتصاد توحیدی مبتنی بر وحدت و پرهیز از ترکیبهای پیچیده و سوداگرانه است. ربا از آن جهت مذموم است که با ایجاد اختلال، با نظام توحیدی اقتصاد در تضاد است.
وحدت و طهارت
طهارت با بساطت و وحدت مرتبط است و نجاست با ترکیب و کثرت. هرچه یک شیء از ترکیبهای پیچیده دورتر و به بساطت نزدیکتر باشد، به طهارت نزدیکتر است.
خیر غالب در ناسوت
بر خلاف تصور رایج، در نگاه کلان و ازلی، خیر بر شر در عالم ناسوت غلبه دارد. فسادها و شرور در برابر عظمت خلقت، حکم «نمک آش» را دارند و اصل طعام، سالم است.
اسماء و صفات، عین ذات
از آنجایی که ذات الهی از «تمامیت» کمالات برخوردار است، اسماء و صفات او که بیانگر این کمالات هستند، نمیتوانند چیزی جدای از ذات باشند و عین ذات محسوب میشوند.
لزوم تعادل در سلوک
سالک باید تعادل را حفظ کند. سوره توحید با «تلبیس» (ابهام) همراه است؛ یعنی به کسی که ظرفیت معارف سنگین را ندارد، آن معارف ارائه نمیشود تا از تعادل خارج نگردد.
نفی جبرگرایی
فاعلیت مطلقه خداوند به معنای جبر نیست. انسان در ناسوت از اختیار ظهوری برخوردار است و میتواند مانع حکم الهی شود یا آن را تسهیل کند، لذا مسئولیت دارد.
پریرو تاب مستوری ندارد
خلقت، ناشی از عشق خداوند به کمالات ذات خویش است. این عشق به ظهور، مانند زیبایی است که نمیتواند پنهان بماند و خود را متجلی میسازد.
سوره توحید به مثابه حرز
سوره توحید علاوه بر جنبه معرفتی، به عنوان یک «حرز» و «حصن» عمل میکند و سالک را در میان انبوه غفلتها و نفاقها، حفظ کرده و در پناه خداوند قرار میدهد.
وحدت در مقابل فردگرایی
ایمانی که مبتنی بر فردگرایی و «منیت» باشد، از کفری که صبغه جمعی دارد، تخریب بیشتری دارد؛ زیرا فردیت، کثرتزاست اما جهتگیری جمعی، وحدتآفرین است.
تفاوت عوالم در ثبات
عوالم جبروت و ملکوت، عوالم ثبات هستند. اما ناسوت عالم سیلان و تغییر است. پس از مرگ، انسان وارد نظام ثابت میشود و اگر آلودگی داشته باشد، در «بازداشتگاههای برزخی» متوقف میشود.
تجربه کما و خیال متصل
گزارشهای افرادی که از کما بازمیگردند، روایت عالم پس از مرگ نیست، بلکه غالباً ظهور «خیال متصل» و اوهام خود فرد است که بر اساس اعتقادات و ذهنیت او شکل گرفته است.
نقش توفیق الهی
«توفیق» یعنی شتاب گرفتن نظام اسباب و مسببات. کاری که در حالت عادی سالها طول میکشد تا به نتیجه برسد، با توفیق الهی، اسباب آن به سرعت فراهم میشود.
هرمنوتیک عرفانی «لم یلد»
آیه «لم یلد» (نمیزاید) به این معناست که چیزی از ذات خداوند تجزیه و جدا نمیشود. «لم یولد» (زاییده نشده) یعنی ذات او نتیجه ترکیب اجزاء دیگر نیست.
سنگینی سوره در نماز
سوره توحید به قدری سنگین است که توصیه شده در نمازهای یومیه، در هر دو رکعت خوانده نشود و تنها در یک رکعت به آن اکتفا شود تا تعادل نمازگزار حفظ گردد.
لزوم حفظ کرامت عادی مردم
مردم عادی جبلیت و سرشت عادی دارند و نباید از آنها توقع سلوک خاص داشت. بزرگترین خدمت به آنها این است که بگذاریم زندگی عادی خود را داشته باشند و آن را به هم نزنیم.
تکرار گناه و تغییر سرشت
تکرار مستمر گناه و فساد، صرفاً یک عمل نیست، بلکه میتواند «جبلیت» و سرشت عادی فرد را تغییر داده و به یک سرشت ناری و عنادآمیز تبدیل کند.
دین و نسخ
ولیّ الهی که مظهر اسماء مستأثره باشد، تابع دین سابق نیست و احکام اختصاصی خود را دارد. او میتواند ساختار دین قبلی را نسخ کرده و شریعت جدیدی بیاورد.
اهمیت امر به معروف
فرمان «قل» میتواند به معنای امر به معروف و نهی از منکر نیز باشد؛ یعنی شناختن «معروف» (امور خیر مورد تایید اکثریت) و تلاش برای حاکم کردن آن بر «منکر» (امور شر ناشی از اقلیت ناری).
اهمیت نیت در خطا
اگر فردی با صدق و صفای باطن در مسیر حق حرکت کند، خداوند خطاهای ناخواستهاش را جبران میکند. نظام پاداش الهی بر صدق استوار است، نه صرفاً درستی عمل.
ذات بیتعین و عدم آلودگی
ذات بیتعین الهی با اینکه از طریق هویت ساری در تمام خلق حضور دارد، اما هرگز به صفات، کاستیها و تعینات خلق آلوده نمیشود و بر قداست خود باقی است.
ارتباط متقابل ظهورات
نظام هستی یک نظام مشاعی است. هر ظهوری بر ظهور دیگر تأثیر میگذارد. وقتی فردی صادقانه به اسماء الهی توجه میکند، سایر ظهورات نیز به او توجه کرده و انرژی و آگاهی میبخشند.
خودتنظیمی سالک
سالک باید به یک «خودتنظیمی» برای دریافت انرژیهای جمعی برسد. این امر نیازمند صلح درونی (برای تنوعپذیری) و صلح جمعی (برای تعامل با دیگران) است.
ریسکپذیری معقول
کسی که میخواهد با ظهورهای جدید ارتباط برقرار کند، باید ریسکپذیر باشد. کسی که در لاک امن خود باقی میماند، تنوعپذیر نیست و نمیتواند احکام جدید الهی را تجربه کند.
ارزش زمان در سلوک
سالکِ آگاه، پول و امکانات مادی را فدای ارزشها و احکام الهی نمیکند، بلکه آنها را در خدمت زمان قرار میدهد تا فرصت محدود دنیا را برای تحقق احکام از دست ندهد.
منابع آگاهی سالک
سالک برای دریافت احکام الهی و رهایی از ذهن پرآشوب، از منابعی چون استخاره، خوابهای الهی و مشورت با دیگران (که همه تعامل جمعی هستند) بهره میبرد.
وحدت حقیقی در دنیا نیست
در عالم ناسوت، واحد مطلق و بسیط وجود ندارد و ما همواره با کثرتها زندگی میکنیم. حتی عدد «یک» نیز در این عالم، یکِ آلوده به کثرت است و تحقق بسیط ندارد.
وحدت، آبادگر دنیا
آنچه دنیا را آباد میکند، وحدت است، نه کثرت. هر عاملی که کثرتزا باشد، چه ایمان و چه کفر، به ضرر ظهورات و نظام احسن است.
عبادت کثرتی
مهم نیست عنوان یک فعل چه باشد؛ اگر عبادت، نماز یا ایمان، کثرتی و مبتنی بر «منیت» باشد، خود دنیایی شده و عامل دوری از حق میگردد.
عظمت در پشه و شتر
خداوند میفرماید: «به شتر بنگر که چگونه آفریده شد» و «از مثال زدن به پشه شرم ندارد». این نشان میدهد که عظمت الهی در کوچکترین و بزرگترین ظهورات به یکسان قابل مشاهده است.
نور الهی، عامل همبستگی
توجه به نور الهی که در سرشت هر ظهوری وجود دارد، بزرگترین عامل همبستگی، الفت و پیوستگی میان مخلوقات است و به آنها امکان میدهد نزاعها را کنار بگذارند.
قدرت در جمعیت
هرچه فرد بتواند با ظهورات بیشتری ارتباط برقرار کرده و جمعیت بیشتری را تحت اشراف خود داشته باشد، قدرت، آگاهی و توان فاعلیتش بالاتر میرود.
ولی الهی و خیررسانی جمعی
ولی الهی در مقام فیض منبسط (احدیت ساری)، میتواند به تمامی ظهورات فیض برساند، واسطه در خیر باشد و به خیررسانی جمعی بپردازد و دست و چشم خداوند در عالم شود.
حقوق دیگران و کثرت
هر میزان که فرد آلوده به کثرت و غافل از جنبه وحدت عالم باشد، به همان میزان حقوق دیگران را رعایت نمیکند و از حق و حقیقت دور میشود.
نسبیت استیفای حقوق
در نظام کثرتی دنیا، استیفای صد درصدی حق ممکن نیست. هر عمل حقی، به میزان آلودگی فاعل به کثرت، با درصدی از باطل آمیخته خواهد بود.
اسم مصیب
اگر در فرد عناد و ظلم باشد، اسم «مصیب» خداوند فعال شده و برای او مصیبت و مکافات ایجاد میکند. اما اگر صدق و صفا باشد، اسماء رحمتی جبران مافات میکنند.
طهارت و بساطت
هر چه جنبه بساطت و وحدت در فردی بیشتر باشد، طهارت او بالاتر است. تکرار گناه و کثرتگرایی، فرد را به یک «مردار» معنوی تبدیل میکند که از وحدت دور است.
توحید و مهارت آشتی
ورود به وادی توحید، نیازمند «مهارت آشتی» است. سالک باید بتواند با دیگران و با ابعاد مختلف وجودی خود به صلح برسد تا بتواند گفتگوی سازنده داشته باشد.
معادل یک سوم قرآن
در روایات آمده است که سوره توحید از نظر محتوا و اهمیت، معادل یک سوم قرآن کریم است. این نشاندهنده جایگاه محوری این سوره در شناخت خداوند است.
خودباختگی در برابر دلباختگی
در مسیر توحید باید «دلباخته» حقیقت بود، نه «خودباخته» در برابر یک شخص یا عقیده. خودباختگی منجر به تقلید کورکورانه و از دست دادن استقلال فکری میشود.
مغالطه آشنایی به جای آگاهی
مغز در مواجهه با کثرت اطلاعات، به جای تحقیق و کسب «آگاهی» عمیق، به سراغ امور «آشنا» میرود. این میانبُر ذهنی، مانع بزرگ درک حقایق جدید توحیدی است.
خطر زودرنجی در سلوک
یکی از موانع جدی در همراهی با جریان توحید و ولایت، «زودرنجی» است. فردی که حساسیت بیش از حد دارد و زودرنج است، نمیتواند سختیها و نقدهای مسیر را تحمل کند و از قطار سلوک پیاده میشود.
ضرورت تعامل با مخالف
جامعه توحیدی برای رشد خود، ناگزیر از تعامل با جامعه کفر و الحاد است. باید سخن مخالفان را شنید و به صورت منطقی نقد کرد تا معرفت جامعه ارتقا یابد.
اسماء مستأثره، طلسمات الهی
اسماء مستأثره (پنهان) به مثابه «طلسمات» حق تعالی هستند که بدون واسطه و سبب کار میکنند و میتوانند به صورت ناگهانی سرنوشت یک فرد یا ملت را دگرگون سازند.
تفاوت «هو» و مظاهر آن
باید بین اسم «هو» که یک حقیقت عینی ربوبی است و «مظاهر هو» که اولیای محبوبی در عالم خلق هستند، تفاوت قائل شد. اولیاء، تجلی آن حقیقت هستند، نه عین آن.
ذات به دیگران ذات نمیدهد
ذات خداوند به مخلوقات «ذات» نمیبخشد، زیرا این کار مستلزم متعدد شدن ذات است. دیگران صرفاً «ظهور» او هستند و ذاتی مستقل از خود ندارند.
تکثر اسماء، زاییده تکثر افعال
اگر افعال و ظهورات خداوند متعدد و متکثر نبود، تکثر مفهومی اسماء (مثل رحمن، رحیم، جبار) نیز در ذهن ما شکل نمیگرفت. تکثر اسماء، لازمه تکثر افعال است.
ناسوت، لازمه ذات الهی
عالم ناسوت (جهان مادی) یک امر زائد یا اتفاقی نیست، بلکه از عوالمی است که «لازم» ذات حق تعالی است. همانطور که خداوند باقی است، ناسوت نیز به بقای او باقی است.
تفاوت افراط و تفریط در ولایت و فقه
در مسیر ولایت، استاندارد مطلق است؛ نمره باید بیست باشد و نوزده و نیم مردود است. اما در فقه و دینداری عمومی، استاندارد نسبی است و حتی با نمره ده هم قبولی حاصل میشود.
«هو» و سوختن بنیاد انسان
انس با اسم «هو» به قدری قدرتمند است که «بنیاد انسان» را میسوزاند. این ذکر، تمام کثرتها و تعلقات را به آتش میکشد تا وحدت محض باقی بماند.
انشای منحصر به فرد اولیاء
اولیای الهی هرگز کلیشهای و تکراری سخن نمیگویند. هر یک از آنها با «انشای» منحصر به فرد خود، حقیقت توحید را به زبانی نو و متناسب با زمان بیان میکنند.
سوره توحید، حرز و حصن
علاوه بر جنبههای معرفتی، سوره توحید به مثابه یک «حرز» (طلسم محافظ) و «حصن» (دژ مستحکم) عمل میکند و انسان را در پناه خداوند از شرور و غفلتها حفظ مینماید.
تفسیر «صمد» در نفی زایش
یکی از معانی «صمد» این است که خداوند چنان وجود را پر کرده که هیچ «جای خالی» باقی نگذاشته تا چیزی بخواهد از او «زاییده» شود یا در کنار او به وجود آید. این معنا، آیه «الله الصمد» را به «لم یلد» پیوند میزند.
همسری با خداوند
آیه «لم یکن له کفوا احد» همتا و همسر را نفی میکند، اما در عرفان، سالک از طریق وصول و فنا، میتواند به صورت استعاری به مقام «همسری» با خداوند برسد و مجرای افعال او گردد.
خطر ایمان فردی
ایمان فردی و منزوی که بر «منیت» استوار است، از کفر جمعی مخربتر است ؛ زیرا «منیت» کثرتزاست، در حالی که جهتگیری جمعی (حتی در کفر) به سمت نوعی وحدت حرکت میکند.
لزوم خدمت به مردم عادی
مردم عادی سرشت و جبلیت عادی دارند و نباید از آنها توقعات سلوکی خاص داشت. بزرگترین خدمت به آنها این است که اجازه دهیم زندگی عادی خود را داشته باشند و این نظم را به هم نزنیم.
در طریق عاشقی کسی گمراه نیست
از منظر عرفان محبوبی، در طریق عشق و در محضر حق، هیچ ظهوری گمراه نیست. همه در حال پیمودن مسیر سرشتی خود هستند و از دیدگاه کلی، بیراهه نمیروند.